حالت سیاه
19-04-2024
Logo
تربیت اسلامی – مدارج السالكين - درس (092-100): عبادت قلب
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را می‌دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهرمند ساز و بر علم ما بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره‌ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرا مى‏دهند و از بهترين آن پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جمله‌ی بندگان صالح خود قرار بده.

چه زمانی ایمان بنده درست است؟

با درس نود و دوم از دروس مدارج السالکین فی منازل ایاک نعبد و ایاک نستعین هستیم و امروز درباره‌ی عبادت قلب سخن خواهیم گفت.

بی‌تردید عبادت ظاهری را بیشتر مردم می‌شناسند که در بسیاری از مساجد بیان می‌شود اما عبادت قلبی یا باطنی بسیار مهم است زیرا اگر قلب درست شود اعضا و جوارح نیز اصلاح می‌شوند:

تا قلب انسان درست نشود ایمانش درست نمی‌شود.

زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ 

 (روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‏دهد* مگر كسى كه دلى پاك نزد خداوند بياورد.) ﴾

[ [شعراء: 88-89] ]

از نعمان بن بشیر روایت است که می‌گوید: شنیدم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرمود:

(( ((الْحَلَالُ بَيِّنٌ وَالْحَرَامُ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهُمَا مُشَبَّهَاتٌ لَا يَعْلَمُهَا كَثِيرٌ مِنْ النَّاسِ، فَمَنْ اتَّقَى الْمُشَبَّهَاتِ اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وَعِرْضِهِ، وَمَنْ وَقَعَ فِي الشُّبُهَات، كَرَاعٍ يَرْعَى حَوْلَ الْحِمَى يُوشِكُ أَنْ يُوَاقِعَهُ، أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى، أَلَا إِنَّ حِمَى اللَّهِ فِي أَرْضِهِ مَحَارِمُهُ، أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً، إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ، أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ))

 ((حرام و حلال، هر دو واضح و آشكارند (مشخص هستند). و در ميان حلال و حرام، امور مشتبهی وجود دارد كه بسياري از مردم، آن‌ها را نمی‌دانند. هر كس، از آن‌ها پرهيز كند، دين و ايمانش را حفاظت نموده است و كسی كه خود را با آن‌ها بيالايد (از شبهات پرهيز نكند)، مانند كسي است كه در حريم چراگاه [سلطان]، دام‌های خود را بچراند و هر آن، احتمال دارد، وارد چراگاه [سلطان] بشوند. آگاه باشيد! كه هر پادشاهی، حريمی دارد و حريم خداوند در روي زمين، محرمات او هستند. بدانيد كه در بدن، عضوی وجود دارد كه صلاح و فساد ساير اعضا، به صلاح و فساد آن، بستگي دارد و آن، قلب است)) ))

عبادت باطنی را از این آیه شروع می‌کنیم:

﴿ ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ﴾ 

 (بگو من مأمورم كه خدا را در حالى كه آيينم را براى او خالص گردانيده‏‌ام بپرستم.) ﴾

[ [[ زمر: 11 ] ] ]

خداوند را با اعضا و جوارح خود، با کسب مال و انفاق مال، با تربیت فرزندان و روابط خود و در شادی‌ها و غم‌ها و در سفر و حضر عبادت کن. او را خالصانه بپرست که اخلاص عبادت قلبی است.

از ملزومات عبادت قلبی:

می‌گوید: یک عبادت واجب وجود دارد.

واجبات عبادت قلبی به اتفاق، اخلاص، توکل، محبت، صبر، توبه، ترس، امید، باور قطعی، نیت در عبادت می‌باشد، ناگزیر باید مخلص باشید، باید بر خداوند توکل کنید، او را دوست داشته باشید، بر قضا و قدرش صبر نمایید، به سوی او توبه کنید، از او بترسید، امید به رحمت او داشته باشید، سخنان او و پیامبرانش را تایید کنید و نیت شما از عبادت تقرب به او باشد تا این عبادت عادت نشود.

تفاوت میان عبادت و عادت؟

در حقیقت: اخلاص یک چیز است و نیت عبادت چیزی دیگر است. نیت عبادت آن را از عادت متمایز می‌سازد. انسان وقتی با عبادات انس می‌گیرد آن را بر حسب عادت انجام می‌دهد. از آن تأثیر می‌پذیرد یا مایه‌ی تقرب او نمی‌شود. اگر نیت وی از عبادات، تقرب به خدا باشد این عبادت کامل است. حتی برخی از مردم می‌گویند: نماز ورزش و روزه تندرسی است. این سخن خطرناکی است. اگر به خاطر سلامتی جسمی به نماز ایستاده‌اید این عبادت نیست. نماز دارای نتایج مثبت بسیار زیادی است. اما وقتی نیت شما از نماز تقویت جسمی باشد آن را عادت قرار داده‌اید و عبادت نیست. نیت مهم است. به همین دلیل علمای عقیده و فقها با وجود قلبی بودن نیت، تلفظ را در آن بهتر دانسته‌اند. تلفظ، نیت را به یادتان می‌آورد و حتی برخی از سلف صالح - شاید باور نکنید-: وقتی مغازه شان را باز می‌کردند می‌گفتند: نیت کردم به مسلمانان خدمت کنم.

در این جا تجارت ایشان به عبادت تبدیل می‌شد.

پزشکی که وارد مطب خود می‌شود وقتی بگوید: خدایا مرا در درمان بیماری‌های این مسلمانان و تقربشان به خودت موفق بدار مانند این است که در مطب خود نماز می‌خواند.

اگر یک وکیل وارد دفتر خودش شود و بگوید: خدایا برای من انسان مظلومی بفرست که با من رو راست باشد و انسان ظالم را که می‌خواهد علم مرا در گرفتن ناحق به کار گیرد از من دور کن. دفتر این وکیل یک مسجد شده و شغل وی عبادت است.

اگر معلمی میان درآمد اندک و آموزش دانش آموزان تناسب برقرار نکند یعنی اندازه‌ی حقوقش به آنان درس ندهد و با شغل خود نیت خدمت به مسلمانان و آموزش فرزندانشان را داشته باشد و الگوی آنان باشد تدریس وی عبادت است.

تاجری که کالایی را می‌آورد و قیمت متعادلی روی آن می‌گذارد و نیتش خدمت به مسلمانان است تجارت وی عبادت می‌شود. عبادات انسان منافق عاداتی بی ارزش هستند و عادات انسان مومن عبادت هستند. بنابراین برای تشخیص عبادت از عادت باید نیت داشت. نیت کردم رمضان را برای تقرب به خداوند روزه بگیرم. من نماز می‌خوانم چون خداوند مرا به نماز دستور داده است. هرگز فکر نمی‌کنم که این نماز مرا تندرست کرده و وزن مرا کاهش می‌دهد و مرا سرحال می‌کند. این یک بحث دیگر است.

تفاوت اخلاص و راستی:

تفاوت اخلاص و راستی چیست؟ اخلاص این است که هدف شما تقسیم شده نباشد یعنی فقط یکی باشد. اگر شما هم زید، هم فلانی و فلانی را خشنود می‌کنید و هم خداوند را راضی می‌کنید در این صورت شما مخلص نیستید. باید هدف یکی باشد و آن هم خدا: خدایا تو هدف من هستی و خشنودی‌ات خواسته‌ی من است.

اما فلانی بر من غالب است باید او را نیز خشنود کنم. فلانی قوی است و در آینده به او نیازمندم و می‌بینمش. در این صورت مقصود چند تا است و شما مخلص نیستید. اما مؤمن هدف و مقصودش یکی است و آن خداوند یگانه است. این اخلاص یعنی چند هدفی نبودن. اما راستی یعنی تقسیم نکردن خواسته، هم آخرت و هم دنیا را می‌خواهد. راحت طلب و شهرت طلب است و بزرگی و شکوه را می‌خواهد. در این‌جا خواسته چند تا است. بنابراین راستی تقسیم نکردن خواسته است و اخلاص تقسیم نکردن مطلوب و مقصود است.

خطرهای پیرامون انسان بی شمارند:

واجبات قلبی: اخلاص، توكل، محبـت، صبر، توبه، امید، اعتقاد قطعی، ونیت در عبادت است.

ما عادت کرده‌ایم که واجبات ظاهری را انجام بدهیم در حالی که دلمان گرفته است و از برخی از عباداتمان خوشحال نمی‌شویم، زیرا عبادت قلبی را رها کرده‌ایم. طبیعت زندگی معاصر پر از خطرات تهدید کننده‌ی سلامتی است. آلودگی عمومی و سوانح جاده‌ای و خطرات اتهامات بی اساس و شمشیرهای آخته بر علیه انسان وجود دارد. حکمت خداوند حسابگر چنین بوده است و در این صورت توکل شما را از این فشارها می‌رهاند.

اگر بخواهید خطرات بی شمار پیرامون انسان را بشماریم ساده‌ترین حالتش این است که:

کارگری در یکی از باشکوه ترین و تمیزترین رستوران‌ها است. کارمندی ویروس هپاتیت را با خود می‌آورد. این بیماری کشنده است. کافیست که پس از ورود به دستشویی دست‌های خود را درست نشوید تا سیصد انسان را که به این رستوران رفت و آمد می‌کنند، به بیماری هپاتیت دچار کند. وارد رستورانی شدید و غذایی حلال خوردید و هزینه‌اش را از درآمد حلال خود پرداختید. اما این مورد یک خطر است. خطراتی که انسان را به خصوص در این دوران تهدید می‌کند بی شمار هستند. وارد حمام می‌شود و روی کف حمام آب ریخته و او هم کفش نپوشیده است و سیم برق را می‌گیرد، فوری می‌میرد. خطرات بسیاری وجود داردند. چطور با وجود این خطرات آرامش داشته باشیم؟ با توکل. همه چیز دست خدا است. من اسباب را به کار می‌گیرم بقیه را به خداوند واگذار می‌کنم.

از جمله عبادات قلبی:


1- صبر:

صبر به عنوان یکی از عبادات قلبی.

برادری بزرگوار از من پرسید: اگر انسان به مصیبتی دردناک دچار شود آیا این درد صبر او را از بین می‌برد؟ گفتم: نه، ما انسان هستیم و ویژگی‌های انسان را داریم. انسان وقتی فرزندش را از دست دهد بسیار اندوهگین می‌شود و این اندوه و درد صبر او را از بین نمی‌برد. زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی پسرشان وفات یافت، گریه کرد.

از انس رضی الله عنه روایت شده است که گفت:

(( ((دَخَلْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- عَلَى أَبِي سَيْفٍ الْقَيْنِ، وَكَانَ ظِئْرًا لِإِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِ السَّلَام، فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- إِبْرَاهِيمَ، فَقَبَّلَهُ، وَشَمَّهُ، ثُمَّ دَخَلْنَا عَلَيْهِ بَعْدَ ذَلِكَ، وَإِبْرَاهِيمُ يَجُودُ بِنَفْسِهِ، فَجَعَلَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- تَذْرِفَانِ، فَقَالَ لَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ -رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ-: وَأَنْتَ يَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: يَا بْنَ عَوْفٍ، إِنَّهَا رَحْمَةٌ ثُمَّ أَتْبَعَهَا بِأُخْرَى، فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنَّ الْعَيْنَ تَدْمَعُ، وَالْقَلْبَ يَحْزَنُ، وَلَا نَقُولُ إِلَّا مَا يَرْضي رَبُّنَا، وَإِنَّا بِفِرَاقِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ)) 

 ((همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر ابوسیف قین (آهنگر) که همسرش ابراهیم را شیر می‌داد وارد شدیم. آن حضرت ابراهیم را در آغوش گرفت و او را بوسید و مورد نوازش قرار داد. پس از مدتی بر او وارد شدیم در حالی که ابراهیم در حال جان دادن بود. دیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. عبدالرحمان گفت: یا رسول الله، شما چرا گریه می‌کنید؟ آن حضرت فرمود: این گریه رحمت است. آن‌گاه فرمود چشم می‌گرید و قلب از شدت اندوه می‌سوزد؛ ولی سخنی که بر خلاف رضای حق باشد بر زبان نمی‌گوییم. پس فرمود: ای ابراهیم، ما در فراق تو محزون و اندوهگین هستیم.)) ))

[ [بخاري ومسلم در صحيح، وابو داود در سنن] ]

بنابراین انسان گاهی به خاطر مشکلات مادی و گاهی به خاطر بیماری دردناک و گاهی به خاطر از دست دادن فرزند اندوهگین می‌شود و این درد و اندوه صبر را از بین نمی‌برد، اما صبر این است که بگویید: الحمد لله رب العالمين.

آیه ای که جایگاه صبر را نشان می‌دهد:

امام احمد می‌گوید: صبر در هفتاد جا در قرآن آمده است و بزرگ‌ترین آیه‌ای که جایگاه صبر را از نظر خداوند نشان می‌دهد این فرموده‌ی الهی است:

﴿ ﴿إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾ 

 (بى‏ ترديد صابران پاداش خود را بى‏حساب [و] به تمام خواهند يافت.) ﴾

[ [زمر: 10] ]

هم‌چنین آیه‌ای دیگر که وقتی انسان آن را می‌خواند مو بر بدنش راست می‌شود، آن‌گاه که پروردگار می‌فرماید:

﴿ ﴿إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً﴾ 

 (ما او را شکیبا یافتیم.) ﴾

[ [ص: 43] ]

شخصی به مصیبتی دچار می‌شود، گریه می‌کند و فریاد می‌زند و درد می‌کشد اما شخصی دیگر مصیبتش دردناک‌تر است ولی او را خاموش و ساکت می‌یابید.

داستان یک بیمارستان:

پزشکی برایم داستانی از یک بیمارستان تعریف کرد که بیماری با تومور بدخیم روده به آن‌جا مراجعه کرده بود و به نظر مؤمن می‌آمد و به من گفت: عجیب بود! هر وقت کسی به دیدن او می‌آمد می‌گفت: گواهی می‌دهم که من از خدا خشنودم. خدایا شکرت. به من گفت: چهره‌اش نورانی بود و فریاد نمی‌زد و خشم نمی‌گرفت. پزشکان برای خدمت به او از همدیگر سبقت می‌گرفتند. هر کس به اتاق او وارد می‌شد احساس آرامش می‌کرد. اتاق عطرآگین بود. سخنانش زیبا و بشارت دهنده بود. پس از دو روز خداوند در بهترین حالت روحش را قبض کرد. بنا به حکمت خداوند پس از وی بیماری به این اتاق آمد که به همان بیماری دچار بود. همیشه دشنام می‌داد و بد و بی‌راه می‌گفت. چهره‌اش سیاه و تیره بود. حالت روحی بسیار عجیبی داشت و سخنان سنگدلانه و کفرآمیزی می‌گفت. هیچ کس به خاطر رایحه‌ی بد اتاقش، نزد او نمی‌آمد. پس از دو روز مرد. پزشکان بیمارستان و پرستاران دو نمونه از یک بیماری را دیدند. این سخن فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است.

از صهیب روایت شده که گفته است: رسول الله – صلی الله علیه وسلم – فرمود:

(( (عَجَبًا لِأَمْرِ الْمُؤْمِنِ! إِنَّ أَمْرَهُ كُلَّهُ خَيْرٌ، وَلَيْسَ ذَاكَ لِأَحَدٍ إِلَّا لِلْمُؤْمِنِ، إِنْ أَصَابَتْهُ سَرَّاءُ شَكَرَ فَكَانَ خَيْرًا لَهُ، وَإِنْ أَصَابَتْهُ ضَرَّاءُ صَبَرَ فَكَانَ خَيْرًا لَهُ)) 

((حال مسلمان تعجب برانگیز است که همه‌ی کارهایش خیر و خوبی است و این امتیاز تنها برای مؤمن است که اگر چیزی که مایه‌ی شادی و سود است برای او پیش آید، شکر می‌کند و خیر او در آن است و اگر ضرر (و سختی) برای او پیش آید، صبر می‌کند و خیر او در آن است.))

[ [مسلم در صحيح] ]

و این برای غیرمومن نیست. صبر در هفتاد جا در قرآن بیان شده است.

صبر زیبا:

اما یک صبر زیبا نیز وجود دارد.

از انس بن مالک روایت شده که گفته است:

 

(( ((اشْتَكَى ابْنٌ لِأَبِي طَلْحَةَ – قَالَ- فَمَاتَ، وَأَبُو طَلْحَةَ خَارِجٌ، فَلَمَّا رَأَتْ امْرَأَتُهُ أَنَّهُ قَدْ مَاتَ، هَيَّأَتْ شَيْئًا وَنَحَّتْهُ فِي جَانِبِ الْبَيْتِ، فَلَمَّا جَاءَ أَبُو طَلْحَةَ، قَالَ: كَيْفَ الْغُلَامُ؟ قَالَتْ: قَدْ هَدَأَتْ نَفْسُهُ، وَأَرْجُو أَنْ يَكُونَ قَدْ اسْتَرَاحَ، وَظَنَّ أَبُو طَلْحَةَ أَنَّهَا صَادِقَةٌ، قَالَ: فَبَاتَ، فَلَمَّا أَصْبَحَ اغْتَسَلَ، فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ، أَعْلَمَتْهُ أَنَّهُ قَدْ مَاتَ، فَصَلَّى مَعَ النَّبِيِّ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ-، ثُمَّ أَخْبَرَ النَّبِيَّ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- بِمَا كَانَ مِنْهُمَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ-: لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُبَارِكَ لَكُمَا فِي لَيْلَتِكُمَا، قَالَ سُفْيَانُ: فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ الْأَنْصَارِ: فَرَأَيْتُ لَهُمَا تِسْعَةَ أَوْلَادٍ كُلُّهُمْ قَدْ قَرَأَ الْقُرْآنَ)) 

 ((پسر ابی طلحه بیمار شد. – می گوید- سپس مرد و ابوطلحه بیرون از خانه بود. وقتی همسرش دید پسر مرده است. چیزی آورد و او را در گوشه‌ی خانه به هم پیچید. وقتی ابوطلحه آمد گفت: پسر چطور است؟ گفت: آرام شده است و امیدوارم استراحت کند. ابوطلحه فکر کرد که همسرش راست می‌گوید. شب را خوابید و صبح غسل کرد و وقتی می‌خواست از خانه خارج شود همسرش به او گفت که پسر مرده است. وی پشت سر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نماز خواند سپس داستان را برای پیامبر صلی الله علیه وسلم تعریف نمود.پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: امید است خداوند در شب شما برکت نهد. سفیان می‌گوید: مردی از انصار گفت: نه فرزند آن‌ها رو دیدم که قرآن را خوانده بودند.)) ))

این صبر است.

انسان چگونه از ناخشنودی از تقدیر الهی رهایی یابد؟

تصویر متضاد: مردی را می‌شناسم که پسرش در پانزده سالگی مرد. نماز را ترک کرد گویا مرتد شد، چون خداوند جان پسرش را گرفته بود. صبر دلیل خشنودی است و ناخشنودی حرام است و تنها راه رهایی از آن خشنودی است.

امام شافعی پشت سر شخصی در حال طواف راه می‌رفت. مرد گفت: خدایا، آیا از من خشنودی؟ امام شافعی گفت: آیا تو از خداوند راضی هستی تا او از تو راضی باشد؟ گفت: سبحان الله، تو کیستی؟ من به خشنودی او امید دارم و تو می‌گویی: از او خشنود باشم؟ چطور از او خشنود باشم در حالی که آرزوی خشنود‌ی‌اش را دارم؟

گفت: ای مرد، اگر شادی‌ات در مصیبت‌ها مانند شادی‌ات در خوشی‌ها است از خداوند خشنود هستی.

مهم این است که در امتحانات از خداوند راضی باشی و در مصیبت‌ها و گرفتاری‌ها از خداوند خداوند خشنود باشی. در اوج خوشی بدیهی است که تأثیری ندارد.

در روایت آمده است: هر کس بر آزمایش من صبر نداشته باشد و از تقدیر من خشنود نباشد خدایی دیگر برگزیند.

انسان وقتی می‌گوید: خداوند جهانیان را سپاس. در حقیقت در امتحان و صبر مصیبت و صبر شنیدن خبر موفق شده است اما پس از مدتی به راحتی صبر خواهید کرد.

مردم عوام – پناه بر خدا - سخنان شیطانی می‌گویند: پس از صبر فقط خاک و قبر است. این شیطان است که سخن می‌گوید.

این صبر برای خدا است:

اما صبر نزد خداوند:

﴿ ﴿إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾

 (بى‏ ترديد شكيبايان پاداش خود را بى‏حساب [و] به تمام خواهند يافت.) ﴾

[ [زمر: 10] ]

﴿ ﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ﴾ 

 (و صبر كن و صبر تو جز به [توفيق] خدا نيست.) ﴾

[ [نحل: 127] ]

﴿ ﴿وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ﴾

 (و براى پروردگارت صبر كن.) ﴾

[ [مدثر: 7] ]

﴿ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا﴾ 

 (اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد صبر كنيد و پایداری ورزيد.) ﴾

[ [آل عمران: 200] ]

خداوندی که ما را دستور به صبر و خشنودی به تقدیر خود می‌دهد و این پیامبری که درباره‌اش می‌فرماید:

﴿ ﴿إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ﴾ 

 (ما او را شكيبا يافتيم چه نيكوبنده‏‌اى به راستى او توبه‏ كار بود.) ﴾

[ [ص: 44] ]

2- توكل:

و از جمله عبادات قلبی توکل است که به آن نیز دستور داده شده است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾ 

 (اگر به خدا ايمان آورده‏‌ايد و اگر اهل تسليميد بر او توكل كنيد.) ﴾

[ [يونس: 84] ]

گاهی برادری به شما می‌گوید: می‌ترسم. چه کسی را می‌پرستی؟ کسی را می‌پرستی که همه چیز در دستان او است. این پروردگار بزرگی است که می‌پرستی و باور نداری که تو را حمایت می‌کند؟ باور نداری که تو را حفظ می‌کند؟

مثالی می‌زنم: جوانی به سربازی فراخوانده شد. با درجه دار بالاتر از خود با بی محلی برخورد کرد. وی او را تهدید کرد. پدرش فرمانده‌ی ارتش بود. آیا عاقلانه است که گریه کند؟ آیا منطقی است که از ترس بر خود بلرزد؟ اگر چنین باشد یعنی عقل وی مشکل دارد. شما خداوند را می‌پرستید و خداوند همه چیز را در دست دارد و قدرتمندان در اختیار اویند و اسباب بیماری‌ها، سلامتی، خوشبختی و ثروت به دست او است. با ایمان به خدا هیچ بدبختی وجود ندارد. بزرگ‌ترین سلاح سلاح دعا است. با دعا شما با خدایید. از قدرت خدا استفاده می‌کنید. از علم و رحمت و لطف خدا استفاده می‌کنید. با ایمان هرگز بدبختی وجود ندارد. این ایمان مایه‌ی خوشبختی است. می‌توانید آن را سکینه بنامید. اگر همه چیز را از دست دهید با این ایمان خوشبخت خواهید بود و اگر آن را از دست دهید بدبخت خواهید شد، حتی اگر تمام چیزها را داشته باشید و خداوند می‌تواند در بدترین حالات و سخت‌ترین اوضاع، سعادت را به شما ارزانی کند. اصحاب کهف خوشبختی را کجا یافتند؟

در غار بودند. آنان در کاخ‌ها بودند و به غار پناه بردند. خداوند رحمت خود را شامل آنان کرد و رحمت خداوند در غار بسیار بیشتر از نبودن رحمتش در بهترین خانه است. رحمت خداوند در بستر بیماری بسیار بیشتر از نبود رحمتش در سلامتی کامل است و رحمت خداوند در فقر بسیار بیشتر از نبود رحمتش در بی نیازی است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾ 

 (اى قوم من، اگر به خدا ايمان آورده‏‌ايد و اگر اهل تسليميد بر او توكل كنيد.) ﴾

[ [يونس: 84] ]

بنابراین: توکل نیز از عبادات قلبی است.

3- توبه:

توبه نیز چنین است، خداوند می‌فرماید:

﴿ ﴿ ﴿وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ﴾  

  (به سوى پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد.) ﴾  ﴾

[ [زمر: 54] ]

یک دستور الهی. به سوی او باز گردید. مؤمن بازگشت دارد. بالاترین مرجع خداوند عزوجل است. خودش را محاسبه می‌کند: پروردگارا، آیا تو از من خشنودی؟ آیا کاری کرده‌ام که تو را ناخشنود کند؟ آیا گناهی وجود دارد که نمی‌دانم؟ آیا تو از رفتارم خشنودی؟ آیا تو از رفتارم با خلق خشنودی؟ با او ارتباط برقرار کن و نیایش کن.

برادری نزد من آمد و گفت: نزد پزشک غیر مسلمانی بودم. روانپزشکی بود که داستانم را برایش بیان کردم و از مشکلات روحی‌ام به او گفتم و نزد او به درمان پرداختم. به من گفت: مشکل تو این است که فکر می‌کنی خداوند تو را دوست ندارد. باید با پروردگارت نیایش کنی. باید آمرزش بخواهی. باید او را خشنود کنی و اگر این راه را در پیش بگیری حتما بیماری تو برطرف می‌شود. او تعجب کرد! این سخن درستی است. من تنها با تقرب به خداوند حالت روحی خوبی دارم، بنابراین خداوند دستور می‌دهد که بر او توکل کنیم:

﴿ ﴿إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ﴾

 (اگر به خدا ايمان آورده‏‌ايد و اگر اهل تسليميد بر او توكل كنيد.) ﴾

[ [يونس: 84] ]

هم‌چنین ما را به توبه امر نموده و می‌فرماید:

﴿ ﴿وَأَنِيبُوا إِلَى رَبِّكُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ﴾ 

 (به سوى پروردگارتان بازگرديد و تسليم او شويد.) ﴾

[ [زمر: 54] ]

هم‌چنین ما را به اخلاص دستور داده و می‌فرماید:

﴿ ﴿وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ﴾

 (و فرمان نيافته بودند جز اين‌كه خدا را بپرستند و در حالى كه به توحيد گراييده‏‌اند دين [خود] را براى او خالص گردانند) ﴾

[ [بينه: 5] ]

4- ترس از خدا:

ترس از خدا از عبادات قلبی است.

ای موسی از سه چیز بترس. از من و از خودت و از کسی که از من نمی‌ترسد.

دورترین شخص از خدا کسی است که از خدا نمی‌ترسد و طبعا کسی که از خدا نترسد احمق، کوتاه فکر و سنگدل است. خداوند می‌فرماید:

﴿ ﴿فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾

 (پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد.) ﴾

[ [آل عمران: 175] ]

حقیقتش آن است که: شما بسیار به آن نیاز دارید. در روابط روزانه و خرید و فروش و تعامل با تمام طرف‌های قدرتمند. من باور دارم که محال است و بسیار محال است که از او بترسید و او شما را از کسی بترساند. در این عبارت دقت کنید: محال است و بسیار محال است که اگر نزد خودتان از او بترسید و او شما را از کسی بترساند. اما اگر میان خود و او از او نترسیدید و از حدود خود فراتر رفتید ناگزیر با یکی از مخلوقاتش ادب می‌شوید. شما وقتی از خدا بترسید همه چیز از شما می‌ترسد و اگر از خدا نترسید خداوند شما را از همه چیز می‌ترساند. خداوند می‌فرماید:

﴿ ﴿فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ 

 (پس اگر مؤمنيد از آنان مترسيد و از من بترسيد.) ﴾

[ [آل عمران: 175] ]

﴿ ﴿فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ﴾

 (از آنان مترسيد و از من بترسيد.) ﴾

[ [مائده: 3] ]

﴿ ﴿أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ﴾ 

 (خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد.) ﴾

[ [توبه: 13] ]

﴿ ﴿وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ﴾ 

 (و از من بترسید.) ﴾

[ [بقره: 40] ]

به این رابطه‌ی تناسبی و معکوس قلب بنگرید:

در قلب روابطی زیبا وجود دارد: رابطه‌ی تناسبی و معکوس. رابطه‌ی تناسبی زمانی است که اگر الف اضافه شود ب اضافه می‌شود و این رابطه‌ی تناسبی است و رابطه‌ی معکوس وقتی است که اگر الف اضافه شود ب کم می‌شود. به عنوان مثال دو نقطه است و میان آن‌ها نقطه‌ای دیگر است و وقتی این نقطه را به سمت راست ببرید و این مسافت کم شود در مقابل مسافت چپ بیشتر می‌شود و اگر به چپ ببرید مسافت چپ کم و مسافت راست بیشتر می‌شود. این رابطه‌ی معکوس نام دارد.

اما رابطه‌ی تناسبی: هر چقدر نسبت نمک در غذا بالا باشد نسبت فشار خون بالا می‌رود. رابطه‌ی فشارخون با نمک رابطه‌ی تناسبی است. هر چقدر نمک بالا باشد فشار خون بالا است و هر چقدر نمک پایین باشد فشار خون پایین است. این رابطه‌ی تناسبی است.

به نظر می‌رسد که برخی از ویژگی‌ها و نتایج آن رابطه‌ی معکوس دارد. اگر نیاز به خداوند پیدا کردید بی نیاز می‌شوید و اگر از خدا ترسیدید در امنیت خواهید بود و اگر نادانی خود را در مقابل خداوند ابراز کردید عالم می‌شوید و اگر از غیر خدا دور شدید در پناه خدا خواهید بود. بیشتر صفات با خداوند رابطه‌ی معکوس دارند. هر چقدر فروتنی بیشتری به خدا داشته باشید بر عزت شما می‌افزاید. هر چه به او نیازمندتر شدید قدرت شما را بیشتر می‌کند. بنابراین برخی از عارفان گفته اند:
تنها نیازم به تو وسیله‌ی ارتباط من با تو است پس با نیازمندی‌ام به تو نیازم را رفع می‌کنم.

5- راستی و دوستی:

راستی نیز از عبادات قلبی است، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾

 (ای کسانی که ایمان آورده‌اید تقوای خدا را پیشه کنید و با راستگویان باشید.) ﴾

[ [سورة التوبة الآية: 119] ]

عشق و محبت نیز از عبادات قلبی است به همین دلیل سیدنا عمر گفته است:

با قلب خود عهد ببند.

6- خشنودی:

خشنودی در قرآن کریم به عنوان ستایش و تعریف آمده است و در حدیث مشهوری از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت شده است:

(( ((إن استطعت أن تعمل الرضا مع اليقين فافعل، فإن لم تستطع فإن مع الصبر على ما تكرهه النفس خيراً كثيراً)) 

 ((اگر توانستی خشنودی با یقین داشته باشی پس انجام بده و اگرنتوانستی پس با صبر بر آنچه نفس ناپسند می‌دارد، خیر فراوانی است.)) ))

نیز در روایت آمده است: وقتی بنده‌ام را دوست داشته باشم او را آزمایش می‌کنم. اگر صبر کرد او را بر می‌گزینم و اگر سپاسگزاری کرد او را انتخاب می‌کنم.

پدری پسرش را تربیت می‌کند و پس از این تربیت پسرش می‌آید و دست پدرش را می‌بوسد و می‌گوید: خداوند به خاطر این تربیت به تو خیر دهد. این همان پسر نیکوکار است و بسیار نادر است. چطور ممکن است خداوند به مؤمن مصیبتی دهد و او را اندوهناک کند ولی وی در سجده بگوید: خداوندا، به خاطر این مصیبتی که بر من آمده تو را سپاس می‌گویم. در این صورت او بسیار مورد لطف خدا خواهد بود.

به پزشکی بنگرید که در شخصی پی به زخم معده‌ی شدید می‌برد و وقتی تشخیص تومور بدخیم را می‌دهد، دستورالعمل‌های شدیدی به او می‌دهد و می‌گوید: هر چه می‌خواهی بخور. وقتی خداوند تو را ادب می‌کند یعنی تو مورد لطف فراوان او هستی. وقتی خداوند تو را رها می‌کند یعنی بیماری سختی داری. به عبارتی دیگر خداوند این مصیبت را فقط به خاطر رحمت به تو داده است. به خاطر توجه کردن به تو. بنابراین یاران گرامی پیامبر صلی الله علیه وسلم همیشه بر مصیبتی که خداوند به آنان می‌داد سپاسگزاری می‌کردند و می‌گفتند: خداوندا شکر.

شاعر می‌گوید:

اگر به من بدی کنی و من بدی ببینم همین که به فکر من بوده‌ای مرا شاد می‌کند.

یعنی ای خدا، من مورد لطف تو هستم. این حالت روحی بسیار والایی است.

خشنودی بالاترین مرتبه در عبادات خداوند است و بدترین مرتبه در حالات قلبی این است که از خداوند خشمگین شوید. صبر بدون خشنودی میان این دو مرتبه است. بالاترین چیز خشنودی و پایین‌ترین چیز عصبانیت و ناسپاسی و صبر بدون خشنودی میان این دو مرتبه است.

ارتباط میان خشنودی و درد:

مردمانی هستند که فهم رابطه‌ی میان خشنودی و درد برایشان مشکل است. شاید از خدا خشنود باشی اما درد بکشی، دقیقا مانند بیماری که داروی تلخ می‌خورد و خشنود است، زیرا باعث سلامتی‌اش می‌شود و همان طور که مسلمان در تابستان روزه می‌گیرد و بی حد تشنه می‌شود و بسیار گرسنه می‌گردد و با این وجود در این روزه از خداوند خشنود است و بنابراین درد کشیدن با خشنودی در تناقض نیست. این نکته‌ی خیلی مهمی است.

باید به تقدیر الهی راضی بود و از دستور شرعی وی خشنود بود. باید از فرض نماز خشنود بود. باید از حج و جهاد و زکات راضی بود حتی اگر سخت باشند یا در گرما باشند یا با هزینه همراه باشند. باید از دستور تکلیفی وی خشنود باشی و باید از دستور تکوینی وی خشنود باشی. خشنودی دو نوع است: از قضا و قدر و دستور تکلیفی.

7- فروتنی در نماز:

علاوه بر این‌ها فروتنی در نماز از عبادات قلبی است.

از عبدالله بن عنمه روایت شده که گفته است:

(( ((رَأَيْتُ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ دَخَلَ الْمَسْجِدَ فَصَلَّى فَأَخَفَّ الصَّلَاةَ، قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ قُمْتُ إِلَيْهِ، فَقُلْتُ: يَا أَبَا الْيَقْظَانِ لَقَدْ خَفَّفْتَ، قَالَ: فَهَلْ رَأَيْتَنِي انْتَقَصْتُ مِنْ حُدُودِهَا شَيْئًا؟ قُلْتُ: لَا، قَالَ: فَإِنِّي بَادَرْتُ بِهَا سَهْوَةَ الشَّيْطَانِ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ- يَقُولُ: إِنَّ الْعَبْدَ لَيُصَلِّي الصَّلَاةَ مَا يُكْتَبُ لَهُ مِنْهَا إِلَّا عُشْرُهَا تُسْعُهَا ثُمُنُهَا سُبُعُهَا سُدُسُهَا خُمُسُهَا رُبُعُهَا ثُلُثُهَا نِصْفُهَا)) 

 ((عمار بن یاسر را دیدم که وارد مسجد شد و نمازش را سبک خواند. گفت: وقتی خارج شد نزد او رفتم و گفتم: ای ابا یقظان، نمازت را سبک ساختی. گفت: آیا کم و کاستی در نماز من دیدی؟ گفتم: خیر. گفت: من به خاطر فراموشی ناشی از کار شیطان این کار را کردم. شنیدم که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: بنده نماز می‌خواند و برایش یک دهم، یک نهم، یک هشتم، یک هفتم، یک ششم، یک پنجم، یک چهارم، یک سوم و نصف آن نوشته می‌شود.)) ))

و برخیز و نماز بخوان که تو نماز نخوانده‌ای.

این‌ها گناهان قلبی است:

اکنون یک نگاه گذرا به گناهان قلبی می‌کنیم. از عبادات قلبی سخن گفتیم و اکنون سخن از گناهان قلبی می‌گوییم.

ریا، تکبر، خودپسندی، حسد، غفلت، نفاق، فخرفروشی، ناامیدی از رحمت خدا، نا امیدی از لطف خدا، نترسیدن از خدا، شادی به خاطر آزار مسلمانان، طعنه زدن به مصیبت آنان، تمایل به اشاعه‌ی فحشا در میان مؤمنان، حسادت به مؤمنان به خاطر لطف‌های الهی به آنان و آرزوی از دست رفتن نعمت‌های آنان که پیامدهای این امور بسیار خطرناک است. این‌ها از گناهان کبیره‌ی قلبی و نابود کننده هستند.

ما گناهان کبیره‌ی ظاهری و باطنی نابود کننده‌ای داریم. گناهان ظاهری را می‌توان توبه کرد اما گناهان کبیره‌ی باطنی سخت است.

اکنون گناهان صغیره‌ی حرام، تمایل به حرام‌ها، انجام نداده اما دوست دارد. این نافرمانی قلبی است. تمایل به بدعت و تمایل به گناهان کبیره گناه است و اگر با وجود توان انجام آن را ترک کرد پاداش بیشتری دارد. اگر از روی ناتوانی ترک کرد با این که برای انجام آن تلاش کرده است در این صورت مانند انجام دهنده سزاوار مجازات است.

این برخی از عبادات قلبی بود وبرخی از نافرمانی‌های بزرگ و کوچک مربوط به قلب.

سیدنا عمر می‌گفت: با قلب خود عهد ببند:

﴿ ﴿يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾ 

 (روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‏دهد * مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد.) ﴾

[ [شعراء: 88-89] ]

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر