- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود وسلام بر پیامبرمان محمد راستین وعدهی امانت دار، بار خدایا ما را از تاریکیهای جهل و توهم به نور شناخت و دانش و از لجنزار شهوت به بهشت برین در پیشگاه خود بیرون ببر.
شهوت:
1 ـ بدی از طبیعت نفس نیست:
براىران گرامی، با درس بیستم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم و همچنان به موضوع شهوت میپردازیم. موضوع امروز اگر چه شهوت است اما يكی از موضوعات فرعی شهوت است ولی نقطهی آغاز ما این است که خوش گمانی نسبت به خداوند بهای بهشت است. برخی از پیشوایان بزرگوار سخنان شگفت انگیزی دارند و آن این است که عوام اگر مرتکب گناهان کبیره شوند بهتر است از اینکه در بارهی خداوند چیزهایی بگویند که نمیدانند.
﴿الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ (6)﴾
﴿ كه به خدا گمان بد برده اند عذاب كند بد زمانه بر آنان باد ﴾
گاهی انسان گمان میکند که بدیها از طبیعت نفس است و حتی یکی از شاعران جاهلیت میگوید:
ظلم از طبع جان و نفس انسان خیزد ز علتی آن غیر ظالم از ستم بپرهیزد
***
سخنانی وجود دارد که اکثر مردم آن را تکرار میکنند: انسان فرومایه است، انسان مادی گراست و حقیقت این است که آفرینش خداوند کامل است.
﴿ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ﴾
﴿ پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است ﴾
پیامبر عليه الصلاة والسلام خطاب به خدای خود میگوید:
(( وَالْخَيْرُ كُلُّهُ فِي يَدَيْكَ، وَالشَّرُّ لَيْسَ إِلَيْكَ ))
(( تمام خوبیها به دست تو است وهیچ بدی منسوب به تو نیست ))
2 ـ شهوت، بی طرفانه است:
این مقدمه برای این است که تاکید کنم شهوتهایی که خداوند در ما قرار داده است همه بی طرفانه است. میتواند نردبانی برای ترقی یا عاملی برای سقوط در پرتگاه باشد. شهوتها بی طرفانه است؛ زیرا انسان در اصل مختار است اما برخی میگویند مثلا: حسادت از ويژگیهای انسان است. حسد ويژگی زشتی است. این ويژگی از انسان است. پاسخ دقیق و واقعی متناسب با کمال الله که آیات قرآن نیز آن را تایید میکنند این است که فطرت انسان بسیار والا است. و برنامهی الهی با این فطرت تناسب کامل دارد. شهوتهایی که خداوند در انسان قرار داده است تنها برای این قرار داده که انسان به وسیلهی آن به سوی خداوند زمین وآسمانها بالا رود و گاهی هم به خاطر همین شهوتها به پرتگاه سقوط میکند زیرا این شهوتها بی طرفانه است و انسان مختار است.
3 ـ بهره ها، بی طرفانه است:
بهرههای مادی گاهی انسان را به والاترین درجات بالا میبرد و گاهی نیز به فرومایه ترین مقامها سقوط میدهد. بهرهی هوش شاید تو را به والاترین درجه یا به پست ترین مقام برساند بهرهی زیبایی، چه بسا زیبایی از نعمتهای بزرگ باشد، اگر این زیبایی را در ارتکاب گناهان و پرده دری صرف کنید، این زیبایی راهی به جهنم خواهد بود.
بنابراین: همان طور كه شهوتها بی طرفانه است:
﴿ زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ (14) ﴾
﴿ دوستى خواستنيها[ى گوناگون] از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزار[ها] براى مردم آراسته شده ﴾
شهوت بی طرفانه است. میتوان با آن به بالاترین درجات رسید و نیز میتواند انسان را به پرتگاه سقوط بیندازد؛ زیرا شما مختارید و شهوتها بی طرفند.
از آنجا که شما مختار هستید بهره مندیها و لذتها بی طرفانه است. شخصی بسیار قوی، بسیار خوش سیما، بسیار باهوش و با زبانی رسا وجود دارد. اینها بهره مندی است و با شهوت متفاوت است. رسایی زبان، قدرت اقناع، فصاحت زبان، باهوشی، درک بالا، گاهی نیرو، سلامتی، سلامتی بسیار بالا تمام اینها از سلامتی گرفته تا با هوشی و متانت و نیرو همه را روانشناسان تواناییهای عمومی مینامند و نیز تواناییهای ويژه ای هم وجود دارد. به عنوان مثال برخی میتوانند در مقابل افرادی که پیرامونشان هستند ابراز توانایی بیش از حد توان خود را بکنند. دروغ نمیگوید، ويژگیهایی از زندگی اش را بیان میکند تا شما بپندارید که او انسان بزرگی است با اینکه دروغ نمیگوید. مانند کسی که در پایین شهر دمشق زندگی میکند. از او پرسیدند: کجا ساکن هستی؟ گفت: بلاک استون سیتی یعنی در منطقهی سنگ سیاه. دروغ نگفته است. او در منطقهی صخرهی سیاه زندگی میکند. اما چون نام منطقه اش را با انگلیسی بیان کرده شما فکر میکنید که آنجا محله ای از محلههای بالاشهر آمریکا است. پس تواناییهای عمومی و ويژه داریم. هوش، روانی زبان، زیبایی، نیرو، سلامتی، و تن بدنسازی شده و ... اینها همه بهره مندیهای بی طرفانه ای است. چنان که شهوتها بی طرفانه است بهره مندیها و لذتها نیز بی طرفانه است. یا نردبانی برای صعود میشود و یا پرتگاهی برای سقوط میگردد.
4 ـ توانایی، بی طرفانه است:
گاهی به شما میگویند: فلانی ترفند عجیبی برای فروش دارد. او روشی در اختیار دارد که مشتری را کامل اقناع میکند. این یک توانایی خاص و ويژه است. او توانایی ای دارد که اگر بیست نفر وارد مغازه اش شوند پانزده نفر حتما خرید میکنند. این یک توانایی است. دانشمندان انواع متنوعی از تواناییها را برشمرده اند.
شخصی اجتماعی است و درخواست شما را رد میکند شما شادمان از نزد او باز میگردیم. درخواست او را رد میکند و از او عذرخواهی میکند. چاره ای نداشته است. آموزشهای فشرده ای وجود دارد. میگوید: اگر خدا بخواهد در زمانی دیگر در خدمتتان خواهم بود. این انسان به نفع روابط عمومی کار میکند. شخصی نیز هر دقیقه چندین دشمن پرورش میدهد. سخنان سنگدلانه ای دارد. ستمگر است. او خشن است. در درس خواندن کامل نیز هوش اجتماعی و هوش تحصیلی وجود دارد.
باری انیشتین این دانشمند بزرگ فیزیک که نظریهی نسبیت را ارائه داد و تمام مفاهیم فیزیک را دگرگون نمود در دانشگاههای ایالات متحده آمریکا چکیدهی نظریه اش را بیان میکرد. او رانندهی بسیار باهوشی داشت. اما بیسواد بود. اکنون یک توضیح بسیار مهم وجود دارد: اگر تصور کنیم که خود انیشتین بچهی یک چوپان در یکی از کشورهای عقب افتاده میبود. انیشتین که دانشمندان از قدرت حافظه اش شگفت زده شده بودند. اگر بچه چوپانی در یکی از کشورهای عقب مانده میبود، چه میکرد؟ چوپان باقی میماند ولی دقیق میدانست که چند گوسفند دارد و همهی گوسفندان را میشناخت. اما بیشتر از حد چوپان نمیرفت. چه چیز باعث شد او انیشتین شود؟ مطالعه و پژوهش او. پس زمانی که انسان درس میخواند و مطالعه مینماید نیروهای پتانسیل او آزاد میشود و هرچند هم که با هوش باشد اما اگر مطالعه نکند ارزشی نخواهد داشت.
رانندهی انیشتین بسیار باهوش بود. اما فرصت درس خواندن نداشت. سخنرانی او را پانزده بار شنیده بود و آن را حفظ داشت. انیشتین شوخ طبع بود. از وی خواست در آخرین دانشگاه او به جای انیشتین این سخنرانی را ارائه دهد و به عنوان انیشتین این کار را بکند. در آن زمان ماهواره نبود. ارتباطات وجود نداشت. تصویر او شناخته شده نبود. وی اجازه داد راننده اش سخنرانی کند. وارد آخرین دانشگاه شدند و او راننده اش را به عنوان انیشتین معرفی کرد. او بر بالای سکو رفت. و سخنرانی ای را که از بر کرده بود، ارائه داد. در آن هنگام یکی از استادان دانشگاه یک پرسش دشوار پرسید و وی قادر به پاسخ دادن آن نبود. وقتی از او پرسید گفت: من این پرسش را به راننده ام واگذار میکنم تا پاسخ دهد.
این شخص هوش فطری داشت و از هوش تحصیلی بر خوردار نبود. پس هوش و خوش نامی و روحیهی شوخ طبعی و قدرت اقناع و خطابه و رو به رو شدن با مردم، همه توانایی است.
شخصیتهای بسیار بزرگی در استدیو داریم که نمیتوانند یک سخنرانی انجام دهند. توانایی شان را از دست داده اند. نمیتواند با گروه مخاطبان رو به رو شود. پس قدرت فروش قدرت اقناع است. و این موضوع بسیار طولانی را در روانشناسی بررسی کرده ایم.
تواناییها بی طرفانه است. میتوانید این توانایی را به عنوان نردبانی برای بالا رفتن به بهشت استفاده کنید و میتوانید این تواناییها را به عنوان راهی برای ورود به آتش نیز برگزینید. دزدان بسیار با هوش اند و کسانی که به ناحق اموال مردم را میگیرند بسیار باهوش اند و در جامعه مغز متفکر آن هستند و درآمد خود را بر پایهی دروغ و حیله و فریب به دست میآورند.
هوش با زبان رسا و نیروی اقناع وخوش سیمایی و نیروی عضلانی همه بهره مندی و لذت است. این بهره مندیها در دنیا به جهت آزمایش پراکنده شده است یعنی خوش سیمایی یک امتحان الهی برای شماست. آیا برای این خوش سیمایی از خداوند سپاسگزاری میکنید و نسبت به آن پاکدامنی مینمایید؟ آن را در راه ناخشنودی خداوند استفاده نمیکنید؟ یا اینکه این تواناییهای عمومی و ويژه را در نافرمانی و گناه به کار میبرید؟ اینها بی طرفانه هستند زیرا شما مختار هستید.
5 ـ ويژگی ها، بی طرفانه است:
ويژگیها باقی ماند. آرزوی آنچه دیگران دارند. این یک ويژگی است. برخی اوقات مردم آن را غیرت یا حسادت مینامند. اگر دنیایی باشد حسد نام دارد و اگر به آخرت گراید، غبطه نامیده میشود.
درسالهای گذشته یادم میآید آنان ثروتمندان شهر را در یک مراسم گرد میآوردند و یا در یک افطاری غذا میدادند. و یکی از علما سخنرانی جذابی مینمود و مردم را دعوت به کمک به یتیمان، در یک یتیم خانهی بسیار بزرگ در دمشق میکرد. من یادم است که سخترانی کردم. در ده دقیقه مبلغ بسیار زیادی جمع شد؛ زیرا کمکهای مالی اعلام میشود. فلانی صد هزار و شریک او صد هزار. یک فروشگاه رقیب آنان دویست هزار پرداخت و بنابراین مبلغ فراوانی جمع شد. یک بار دست اندر کاران این مراسم صلاح دیدند که کمکهای خیریه نوشته شود. یادم میآید که مبلغ اول شش میلیون بود. اما در بار بعدی از او خواستند چک بنویسد و تنها بیست و پنج هزار نوشت زیرا رقابتی در کار نبود. یکی دیگر ده هزار و دیگری پنج هزار نوشت. اما در مقابل چشمان مردم و رقبا یکی از آنان صد هزار و دیگری دویست هزار دادند. خداوند بزرگ میفرماید:
﴿ إِنْ تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِنْ تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنْكُمْ مِنْ سَيِّئَاتِكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (271) ﴾
﴿ اگر صدقه ها را آشكار كنيد، اين، كار خوبى است، و اگر آن را پنهان داريد و به مستمندان بدهيد، اين براى شما بهتر است؛ و بخشى از گناهانتان را مى زدايد، و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است ﴾
حکم کامل آن این است که این صدقه اگر برای یک پروژه باشد علنی است و اگر برای یک انسان باشد باید نهانی باشد. این غیرت بی طرفانه است. نگویید: انسان در اصل حسود است. انسان بر اساس ويژگی غیرت و حسادت آفریده شده است و آنچه دیگران دارند را میخواهد. به خداوند سوگند جوان مومن و پرهیزگاری را دیدم که حافظ قرآن بود و چهره ای چون خورشید تابان داشت و راستگو و امانت دارد بود. اولین ويژگی اش این بود که تواناییهای بسیار بالایی داشت. آیا جوانان دیگر دوست ندارند مانند او باشند؟ این غیرت است. خداوند بزرگ آن را عموما بی طرفانه آفریده است. این غیرت و حسادت میتواند نردبانی برای اوج گیری باشد و میتواند هم دلیلی برای سقوط در پرتگاههای تاریک باشد.
من میخواهم در این دیدار مبارک شما را قانع کنم که شهوات انسان بی طرفانه است. بهرهها و لذت هایش بی طرفانه است. ويژگی هایش نیز بی طرفانه است. و تمام این موارد سه گانه یعنی شهوت، لذت، و خوی و خصلت همه گاهی نردبانی برای ترقی و پیشرفت است و گاهی تبدیل به پرتگاهی برای سقوط میشود؛ زیرا شما مختارید و بنابراین هر چیزی را که خداوند به شما اختصاص داده است بی طرفانه است، بنابراین: بدی وجود ندارد. آیا میتوانید بگویید: چاقو بد است؟ چاقو ابزاری بسیار مهم در خانه است. انسان را نیز سر میبرد. پس بی طرفانه است و میتواند ابزاری برای تامین نیازهای خوراکی انسان باشد که به وسیلهی آن سبزی خرد شود و میوهها و گوشتها تکه تکه شود و یا انسانی را سر ببرد. چاقو یک ابزار است. جام بد است یا خوب؟ این جام اگر در آن شراب باشد بد است و اگر در آن آب باشد یا آب میوه باشد خوب است.
6 ـ انسان بر اساس سرشتی پاک آفریده شده است:
من میخواهم شما را به این نتیجه برسانم که هر گونه توهمی مبنی بر اینکه خداوند انسانی را بد، انسانی را حسود، یکی را کینه توز، و دیگری را سیاه بخت و یا فرومایه آفریده است، اشتباه است؛ زیرا انسان بر اساس فطرت پاک آفریده شده است. هر انسانی در روی زمین دنبال خوبی هاست. اما دوست داشتن خوبی یک مساله است و خوب بودن چیزی دیگر است. این مساله را در درس گذشته مفصل بیان کردیم. فطرت و صبغه. فطرت سرشته شده است. حتی کسانی که دزدی میکنند مال دزدی را عادلانه میان خود تقسیم میکنند. میگویند: عادلانه تقسیم کن. فطرت با صبغه تفاوت دارد. صبغه یعنی کمال داشتن، مهربان و بخشنده بودن و فطرت یعنی عشق به بخشندگی و مهربانی.
بنابراین: اگر بگویید: انسانی بسیار بد، انسانی فرومایه، انسانی حسود است. این سخنان درست نیست. انسان بر اساس فطرت پاک سرشته شده است. انسان بر اساس فطرت والایی سرشته شده است. بر اساس عشق به خوبی سرشته شده است؛ زیرا آفرینش خداوند سراسر نیکی است. تمام آفریدههای الهی به براساس عدل و بخشندگی آفریده شده اند. خداوند تمام آفریده هایش را در جبر آفریده به جز دو نوع از آفریده هایش که انسان و جنیان میباشند. شهوت را در آنان نهاده و سپس آزادی به آنان بخشیده و برنامه و شهوت را در اختیارشان قرار داده است.
قطار فرمان ندارد؛ زیرا پیچیدن آن به چپ و راست نیست بلکه بر روی راه آهن و متناسب با آن میرود. مخلوقات همه مانند قطار هستند. اما انسان مانند خودرو دارای فرمان است. شریعت جاده است. و بر سر این راه دره ای به نام نافرمانی وجود دارد. خودرو موتوری به نام شهوت دارد. خودرو با نیروی موتور به حرکت در میآید. فرمان خود رو را هدایت میکند. شریعت راه همواری است. باهوش و خردمند کیست؟ کسی که با کمک فرمان و نیروی موتور خودرو را در جاده نگه میدارد. موتور حرکت میکند. جاده هموار است. راننده با کمک فرمان خودرو را در جاده نگه میدارد. این تمام داستان است.
7 ـ بهرهها و لذتهای دنیایی در راستای امتحان پخش میشود:
بهرهها و لذتهای دنیایی در راستای امتحان توزیع شده است. انسانهای فقیر و ثروتمند وجود دارد. امتحان ثروتمند، ثروت است. امتحان فقیر فقر است. شاید ثروتمند پیروز شود. و شاید هم مردود گردد. و فقیر نیز شاید پیروز شود و شاید مردود شود. شاید فقیر در امتحان فقر پیروز شود و ثروتمند در امتحان ثروت ناکام بماند. فقیر اگر صبر کند پیروز میشود. اگر پاکدامن باشد، پیروز میشود. وقتی از خداوند خشنود باشد، پیروز میشود. وقتی پیروز میشود که بگوید: بار خدایا تنها زندگی، زندگی آخرت است و چنان که گفته میشود: چقدر زیباست که ثروتمندان به بینوایان کمک میکنند و زیباتر ازآن این است که فقرا چشم دوختن به مال ثروتمندان پاکدامنی و صبر پیشه میکنند.
مردم در مقابل امتحان ثروت وفقر یا پیروز اند یا ناکام میمانند:
یکی از برادران پزشک ما، جراح قلب است. کودکی به او مراجعه کرده بود که نیاز به جراحی داشت. بهای آن جراحی چهارصد هزار لیره بود. پدرش فقیر بود. یک کارگاه بسیار کوچک در الجبل داشت که در آن به ساخت کیفهای زنانه مشغول بود. این پزشک با یکی از نیکوکاران صحبت كرد. به او گفت: من جراحی میکنم. به او بگو. با خود گمان کرد که خبر بسیار خوشی برای این پدر خواهد بود. با او تماس گرفت. پدر به او گفت: عذرخواهی میکنم. گفت: چرا؟ گفت: من کارگاهی دارم که بهایش چهارصد هزار میشود. آن را خواهم فروخت تا بهای جراحی پسرم باشد. اما این فرد نیکوکار بزرگ مال خود را به دیگری بخشید. این پزشک به من گفت: در تمام زندگی ام در مقابل چنین انسانی این قدر احساس حقارت نكرده بوىم. ما چهارصد هزار به او پیشنهاد کردیم و عمل جراحی را رایگان برایش انجام میدادیم. پزشک درجه یک بود. پدر گفت: خیر، من یک کارگاه دارم که به چهارصد هزار میارزد آن را میفروشم و خودم کارگر تولیدی میشوم. و شما این پول را برای کسی بگذارید که پسرش بیمار است و چیزی برای فروختن و تامین هزینه اش ندارد. او از من سزاوارتر است. این فقیر در امتحان فقر قبول شد.
فقیر دوم نگهبان مدرسه ای بود. هشت فرزند داشت. و درآمدش چهار هزار بود. و بسیار بسیار زیر خط فقر بود. در یک اتاق زندگی میکرد. در منطقهی المیدان یک زمین به ارث برده بود. این زمین به شکل مربع بود. یکی از نیکوکاران این شهر آمد و میخواست مسجدی بسازد و وی میخواست در همین منطقه مسجدی بسازد. این زمین بسیار مناسب بود. یکی از برادران عزیز را برای خرید آن فرستاد. بالاخره مذاکرات به سه و نیم میلیون خاتمه یافت. فرد نیکوکار آمد تا زمین را ببیند. از زمین خوشش آمد. یک مربع بسیار مناسب بود. قیمت آن نیز معقول بود. دسته چک خود را باز کرد و دو میلیون لیره نوشت. این چک را به آن نگهبان مدرسه داد که صاحب هشت فرزند بود. و درآمدش چهارهزار بود. حتی پول نان او نیز نمیشد. در یک اتاق زندگی میکرد. گفت: بقیه کجاست؟ گفت: هنگام رضایت. گفت: کدام رضایت؟ گفت: برو به ادارهی اوقاف و رضایت بده تا این زمین مسجد شود. و پس از آن ما بقیهی مبلغ را به تو میدهیم. گفت: من زمینی را بفروشم که مسجد شود؟ من به خدا از خداوند شرم دارم. من از هرکس سزاوارتر به هدیه دادن آن به خدا هستم. و هم اکنون آن زمین مسجد جامعی شده که بلندترین منارهی منطقه در آن است. این یک فقیر بود. در امتحان فقر پیروز شد. شخصی بسیار ثروتمند از طریق خطوط جوی آلمان به آمریکا سفر میکند. دختر او در آلمان است. او از هواپیما باز میماند. بهانههای بیهوده میآورد. در هتل میخوابد و دخترش نزد او میآید و میبینید که با دختر خود به حساب شرکت در هتل ملاقات میکند. هیچ چیزی در کیف خود نمیگذارد و کارت خود را پاره میکند و ادعا میکند که کیف گم شده است. ششصد دلار به او میدهند. او ثروتمند نیز میباشد. وی گزارش دروغینی را تحویل میدهد. و با این که ثروتمند است نیرنگ میزند. این شخص در امتحان مردود میشود.
مهم این است که چه فقیر و چه ثروتمند هستید، یا چه باهوش و یا کم هوش هستید در امتحان خود قبول شوید. هر کدام از ما امتحاناتی دارد. افرادی هستند که خداوند تنی نیرومند به او بخشیده و انسانی را خداوند به او زیبایی بیش از حدی داده است . نیز افرادی وجود دارند که خداوند زبان گویا به آنان داده است.
یکی از برادران ما اصلا سواد نداشت و از ته دل خود میخواست که دعوتگر باشد. اما سخنرانی بلد نبود. صد نوار خرید. آن را در میان تمام نزدیکان خود تقسیم کرد. آن را امانت داد. به یکی میگفت: این نوار را شنيىدی، پس به من بده تا آن یکی را به تو دهم. در عرض دو ماه حدود سی مرد از نزدیکان او به مسجد ما میآمدند. این شخص در امتحان قبول شد. با اینکه سواد نداشت.
می خواهم بگویم: همهی ما امتحان میشویم. یا با مدرک دانشگاهی یا با ناکام ماندن در اخذ آن، کسی ممکن است زنی بسیار زیبا داشته باشد و کسی ممکن است زنی درجه دهم داشته باشد اما به او خشنود باشد. بگوید ای پروردگار این انتخاب تو است و من از تو خشنودم.
پس مهم این است که در هر امتحانی قبول شوید. در امتحان همسر نیک یا بد، یا فرزند نیک و فرزند بد، در سلامتی و یا بیماری، در زیبایی یا زشتی، در استعداد یا عدم استعداد، در ثروت یا فقر، در نیرو یا ضعف، بنابراین مهم این نیست که از مصیبتها نجات پیدا کنید بلکه مهم این است که در مقابل مصیبتها بهترین موضع را انتخاب کنید.
8 ـ لذتهای دنیا در آخرت براساس پاداش تقسیم میشود:
لذتها در دنیا برای امتحان تقسیم میشود. اکنون دقت کنید. لذتهای مثبت و منفی که به شما رسیده یا از شما گرفته شده است در دنیا براساس امتحان تقسیم میشود و این لذتها در آخرت براساس پاداش تقسیم میشود.
﴿ انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ﴾
﴿ ببين چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى داده ايم و قطعا درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بيشتر است ﴾
یک پزشک جراح قلب در هر عمل جراحی صد هزار میگیرد. در هر هفته پنج جراحی دارد. نیم میلیون لیره و در ماه دو ملیون لیره دستمزد دارد. هر عمل دو تا سه ساعت طول میکشد. اما میان پزشک و پرستار فرق زیادی است. استاد دانشگاه و معلم ابتدایی در روستا با هم تفاوت بسیار زیادی دارند. رئیس یک اتاق بازرگانی و فروشنده دوره گرد، سربازان خط مقدم جبهه در زمستان و سرما و رئيس ستاد مشترک نيروهای مسلح با هم از زمین تا آسمان تفاوت دارند. ثروتمند بزرگ و انسان فقیری که ماشین نویسی میکند یا نگهبان است، تفاوت بسیاری با هم دارند.
﴿ انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ﴾
﴿ ببين چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى داده ايم و قطعا درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بيشتر است ﴾
و به خدای یگانه سوگند همین فقیری که در پایین ترین درجه اجتماع در دنیا قرار دارد اگر پایبند باشد چيدهی ناخنش در نزد خداوند از هزاران ثروتمند مال پرست بهتر است.
(( كَمْ مِنْ أَشْعَثَ أَغْبَرَ ذِي طِمْرَيْنِ لَا يُؤْبَهُ لَهُ، لَوْ أَقْسَمَ عَلَى اللَّهِ لَأَبَرَّهُ ))
((چه بسا ژوليده غبار آلودى كه دو جامه كهنه دارد كه مورد توجه مردم نباشد، كه اگر اين كس خداى را قسم دهد خداوند جوابش دهد.))
بنابراین: لذتها در دنیا بر اساس امتحان تقسیم میشود و این لذتها در آخرت بر اساس پاداش تقسیم میشود.
﴿ انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلاً ﴾
﴿ ببين چگونه بعضى از آنان را بر بعضى ديگر برترى داده ايم و قطعا درجات آخرت و برترى آن بزرگتر و بيشتر است ﴾
شاید مرده ای از خانه ای صد و هشتاد ملیونی بیرون آورده شود. چه کسی این خانه را طراحی کرده است؟ کسی که اکنون جنازه است. چه کسی مرمر خریده است؟ چه کسی مهندس را آورده و سقف را ابزار گچی زده است؟ آنکه اکنون جنازه است. چه کسی این لوسترها را خریده است؟ آنکه اکنون جنازه است. چه کسی چلچراغها را خریده است؟ آنکه اکنون جنازه است. اکنون کجاست؟ در گور. دنیا به پایان رسید. و ممکن است یک شخص از یک خانهی زیرزمینی بسیار معمولی در عمق شصت متری بیرون آورده شود. اما اعمال نیکی داشته باشد. گور او بهشت میشود. و مرگ او تقرب به الله است. مرگ او هدیه و تحفه است. وای چه مصیبتی، وای بر پدرم: خیر، از امروز به بعد پدرت مصیبتی نخواهد دید. فردا با دوستداران ملاقات خواهد كرد با محمد و یارانش.
برادران گرامی، جوجه را آخر پاییز میشمارند. مهم این است که در امتحان قبول شویم. اگر قوی هستید امتحان شما از قدرت و نیرو است و اگر ناتوان هستید، امتحان شما در ناتوانی است. اگر زیبایید در این زیبایی امتحان میشوید. خدای نکرده زشت هستید در این زشتی مورد امتحان قرار میگیرید. اگر با هوش هستید امتحان شما در هوش است و اگر کم استعداد هستید امتحان شما به همان تناسب است. ثروتمند، فقیر، حافظهی بسیار قوی دارید. شخصی شاید دارای حافظهی بسیار قوی داشته باشد و هیچ چیزی را فراموش نکند. و ممکن است کسی باشد که حافظهی ضعیفی داشته باشد. اما مثلا آن که حافظهی بسیار قوی دارد نام سی و سه دختر را حفظ دارد و شبانه روزی با آنان صحبت میکند. در بارهی این حافظه چه میگویید؟ این حافظه باعث نافرمانی و گناه او شده است. انسانی هم شاید دارای حافظهی قوی باشد و کتاب خداوند را حفظ نماید. اینها هر دو از حافظهی قوی برخوردار بودند.
چکیدهی کوتاه:
چکیدهی این دیدار مبارک این است که هرچیزی را که در اختیار دارید و هر ويژگی شما و هر شهوتی را که خداوند در شما نهاده است و تمام لذتهای شما بی طرفانه است. شاید آن را به عنوان نردبانی برای ترقی استفاده کنید و شاید آن را به عنوان پرتگاهی برای سقوط به کار گیرید و در هستی به هیچ وجه بدی وجود ندارد. بدی مانند اینکه شخصی مست خودرویی را براند و خود را در دره بیندازد. خودرو در هم میشکند و انسان ساده ای میآید و میگوید: این خودرو را چه کسی این گونه ساخته است؟ این نیازی به کارخانه ندارد. نیاز به یک رانندهی مست دارد. اما سازنده طراحی اش را بسیار درست انجام داده است. رنگ و لعاب درخشان و صندلیهای نرم، اما این وضعیت آخر خودرو نیاز به کارخانه ندارد، نگویید: چه کسی بدی را آفریده است. بدی آفریدگاری ندارد. بدی ناشی از بدکاربردی است. بدی منسوب به شما نیست. خوش گمانی به خدا بهای بهشت است. من در گمان نیک بنده ام هستم و او هر طور میخواهد نسبت به من گمان داشته باشد.
روایت شده که پیامبر عليه الصلاة والسلام اندکی پیش از جنگ بدر به یارانش فرمود عمویم عباس را نکشید. مردی فکر کرد ولی منظور ایشان را درک نکرد. چرا ما را از کشتن عمویش عباس منع نمود؟ از نظر صحابی پیامبر عليه الصلاة والسلام عمویش مشرک بود. در مکه میزیست و با قریش آمده بود تا با پیامبر بجنگد. بدبین شد و نسبت به رسول الله گمان بد نمود.
گفت: ما پدران و برادران مان را میکشیم حال او میخواهد عمویش را نکشیم؟ او این امر را تعصب تلقی کرد. پس از مدتی فهمید که عباس مسلمان و در مکه جاسوس پیامبر بوده است. فرماندهی پیامبر بی نظیر بود. تمام آنچه در مکه رخ میداد را توسط عمویش میدانست. هیچ کس نمیدانست عمویش مسلمان است. او از بزرگان قریش بود و هر گاه تصمیمی بر ضد سیدنا محمد میگرفتند عباس او را در جریان میگذاشت. تصور کنید اگر میگفت: عمویم مسلمان شده است. این راز برملا میشد. تصور کنید عمویش در جنگ شرکت نمیکرد. چرا؟ تو مسلمان هستی. راز او برملا میشد. تصور کنید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ساکت میماند. اصحاب پیامبر او را میکشتند. بنابراین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مجبور بود فقط بگوید: عمویم عباس را نکشید. نمیتوانست بگوید: او مسلمان شده است. و عمویش نیز نمیتوانست در جنگ شرکت نکند و نمیتوانست ساکت بماند. این صحابی پس از مدتی راز این امر را کشف نمود. میگوید: ده سال پیوسته صدقه میدادم به امید اینکه خداوند بدگمانی من را نسبت به پیامبرش ببخشد.
نگویید: انسان بد است. انسان سیاه بخت، فرومایه، و بخیل است. خداوند او را در فطرتی والا سرشته است. شهوتها را به او داده و او را مختار گذاشته است. یا او با این انتخاب به وسیلهی لذتها و آن ويژگیها و این شهوتها به والاترین جاسگاهها ترقی میکند ویا با این شهوتها و لذتها و ويژگیها به بدترین پرتگاهها سقوط میکند.
این درس از دروس عقیده بر محور گمان نیک به الله و اینکه تمام ويژگیها و شهوتهای انسان بی طرفانه است، میچرخد. میتوانید اینها را برای رفتن به بهشت به کار بگیرید. یا ممکن است دلیلی برای سقوط در آتش جهنم باشد. ما از خداوند بزرگ میخواهیم که ما را توفیق دهد به او گمان نیک داشته باشیم. اما اگر انسان مختار با نیروی موتور شهوت در راه هموار شریعت حرکت کند و از فرمان استفاده نکند در دره سقوط میکند و نمیگوییم: دره بد است. دره موجود است. و شما فرمان را در اختیار دارید. چرا از فرمان استفاده نمیکنید؟ بنابراین: بدی منسوب به شما نیست.
از اعجازهای علمی:
مقدمه: بخوان به نام پروردگارت كه آفريد
به موضوعی در اعجاز وارد میشویم.
زمانی که خداوند اولین کلمه و اولین آیه و اولین سوره را نازل فرمود:
﴿ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ (5) ﴾
﴿ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد * انسان را از علق آفريد * بخوان و پروردگار تو كريمترين [كريمان] است * همان كس كه به وسيله قلم آموخت *آنچه را كه انسان نمى دانست [بتدريج به او] آموخت ﴾
در درسهای گذشته بیان نمودیم که مطالعهی یک بحث و ایمان را در نظر داریم:
﴿ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ﴾
﴿ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد ﴾
معنای اقرأ یعنی: بدان، زیرا خداوند قدرت ادراک و نیاز والا را در انسان نهاده است عقلی را به او داده است و به او گوش و چشم و داوری و نتیجه گیری و قدرک استقراء داده است. به او یک هستی داده که سخن از وجود خداوند و یگانگی و کمال او میگوید: بخوان، تا زمانی که در پی حقیقت نباشی از سطح انسانیت تو کاسته میشود.
بخوانید تا یقین پیدا کنید که علم در اسلام مشروط به ایمان است. پس علم شما را به ایمان نمیرساند بلکه دلیلی برای شماست.
﴿ إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ (18) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (19) ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ (20) ثُمَّ نَظَرَ (21) ثُمَّ عَبَسَ وَبَسَرَ (22) ثُمَّ أَدْبَرَ وَاسْتَكْبَرَ (23) فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ (24) إِنْ هَذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ (25) سَأُصْلِيهِ سَقَرَ (26) وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ (27) لَا تُبْقِي وَلَا تَذَرُ (28) ﴾
﴿ آرى [آن دشمن حق] انديشيد و سنجيد * كشته بادا چگونه [او] سنجيد * [آرى] كشته بادا چگونه [او] سنجيد * آنگاه نظر انداخت * سپس رو ترش نمود و چهره در هم كشيد *آنگاه پشت گردانيد و تكبر ورزيد * و گفت اين [قرآن] جز سحرى كه [به برخى] آموخته اند نيست * اين غير از سخن بشر نيست * زودا كه او را به سقر در آورم * و تو چه دانى كه آن سقر چيست * نه باقى مى گذارد و نه رها مى كند﴾
جسم انسان ابتکار آفریدگار است:
خواهش میکنم به این چشم بینا توجه کنید. اگر سالم سالم باشد بدون نور میتوانید اشیا را ببینید؟
اگر کسی را وارد یک تاریکی بسیار غلیظ کنید آیا چشمانش سودی دارد؟ آیا نور بدون چشم سودی دارد؟ انسان نابینایی را وارد اتاقی بسیار پر نور کنید آیا سودی برای چشمانش دارد؟ خیر، نکتهی مهم این است که چشم اشیا را با کمک نور میبیند. پس نور و چشم دو شرط هستند. هر دو شرط برای دیدن لازم اند اما کافی نیستند. یک نمونهی دیگر، عقل وجود دارد. عقل تنها از طریق وحی ممکن است که به حقیقت برسد. وحی برای عقل مانند نور برای چشم است. بنابراین:
﴿ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ (1) خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ (2) ﴾
﴿ بخوان به نام پروردگارت كه آفريد * انسان را از علق آفريد ﴾
نزدیک ترین نشانه به شما جسم شما است. چه مانعی شما را از تفکر در آفرینش آسمانها وزمین باز میدارد. نزدیک ترین چیز، مو، چشم، بینی، دهان، دندان ها، زبان، گوش ها، زبان کوچک، مری، معده، پانکراس، روده ها، ریه ها، قلب، عضلات، اعصاب، رگ ها، شریان ها، کیله ها، جسمی که شمایید، و از هر چیزی به شما نزدیک تر است. خود را عادت دهید که در آن بیندیشید. هر چه در چیزی بیندیشید به خداوند نزدیک تر میشوید، چرا دو چشم داریم؟ آیا یکی کافی نبود؟ پاسخ: خیر، با یک چشم فقط کف را میدیدید. طول و عرض و بعد سوم با دو چشم دیده میشود.
﴿ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ 88 ﴾
﴿ [اين] صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است ﴾
ترتیب خارج کنید؟ از یک تا ده، ده صفر، ششصد و چهارده میلیارد حالت از یک تا ده وجود دارد. یک میلیارد حالت وجود دارد که برگهها را به ترتیب بیرون آورید. یک ذره از اسید آمینه تمام ذرههای هستی با هم نمیتوانند تصادفی آن را به وجود آورند.
مو اعصاب حسگر ندارد. اگر اعصاب حسی میداشت شما برای کوتاه کردن آن نیاز به بیمارستان و عمل جراحی دارید؛ چون تحمل آن را ندارید. اما خداوند در مو اعصاب قرار نداده و در ناخنها اعصاب حس کننده قرار نداده است و چشم را درون حدقه و مغز را در جمجمه و طناب نخاعی را در ستون فقرات و قلب را در قفسهی سینه و رحم را در استخوان لگن و کارگاههای گلبولهای قرمز را در استخوانهای خالص قرار داده است. حکمت اینها چیست؟ رگهای پوستی با جریان خون بسیار ضعیف و رگهای درون بدن را ایجاد نموده است.
پزشک جراحی برایم تعریف میکرد: باری رگی از من پاره شد. خون تا سقف بالا رفت. خداوند رگهای بدن را پر فشار آفریده است. و رگهای بیرونی را ضعیف قرار داده است. این دست کیست؟ خداوند این سیستمهای مهم را در محافظهایی قرار داده است، اینها دست کیست؟ در بینی موهایی آفریده است و نايژههایی وجود دارد و ماهیچههایی گذاشته است که با سرمای شدید این ماهیچهها باز میشود و خون بیشتری میرسد و بنابراین در زمستان انسان بینی خود را قرمز میبیند. معنای این امر این است که سطح خون افزایش یافته است. خون درجه حرارتی معادل سی و هفت دارد. هوا وارد میشود و ده برابر مسافت معمولی را میپیماید. حرارت صفر درجه است. درجه سی وهفت میشود. کفایت نمیکند. در اینجا خونهای فراوان و ماهیچهها با هم وارد کار میشوند. ماده ای لزج وجود دارد که در هنگام غبار وارد عمل میشود. این ماده غبار را میگیرد. اگر دود باشد این ماده دود را جذب میکند. وقتی انسان بینی اش را تمیز میکند دود و غبار میبیند. اگر فرض کنیم ذره ای غبار از جایی باز باشد و وارد شود این محال است. چه کسی آن را جذب کند؟ موها، که سطحهای تو در تویی دارد و گرم است و هوا را نیز گرم میکند. و مواد خارجی و موها را جذب میکند. انسان هوایی در صفر درجه دریافت میکند ولی در حنجره به سی و هفت درجه میرسد. اینها را چه کسی آفریده است؟ خداوند بزرگ آفریدگار این هاست. تلاش کنید روزانه به یک چیز بیندیشید.
مفصل را در نظر بگیرید. اگر مفصل نمیداشتیم. میخواستید بخورید باید مانند گربه چهار دست و پا میرفتید و با زبان میخوردید. اما یک مفصل کروی وجود دارد که میچرخد. اگر این دست و این انگشتان نبود هیچ صنایعی هم وجود نداشت. در این دست بیندیشید. در مفصل پا بیندیشید. مفصل پا خارجی است. مفصل دست داخلی است. آیا کسی از این موضوع آگاهی دارد؟ این چه طراحی و برنامه ریزی و حکمتی است؟
این آیه دقیق خطاب میکند:
﴿ وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (21)﴾
﴿ و در خود شما پس مگر نمى بينيد ﴾
1 – پذیرایی و خوشامد گویی:
از خداوند بزرگ میخواهم که یاد بگیریم بیندیشیم. دو گوش برای تشخيص سمت صدا وجود دارد. دو چشم برای دیدن سه بعدی وجود دارد. موها حسی ندارند. دندانها در مغز استخوان عصب حسی دارند. حتی اگر کوچک ترین سوراخی ایجاد شود به پزشک مراجعه کرده و دندان هایت را محافظت میکند. میتوانید روزانه پنج تا ده دقیقه را به تفکر در بدن خود اختصاص دهید تا به سوی خداوند هدایت شوید. این اندیشیدنها شما را در برابر عظمت خداوند قرار میدهد. این تفکر گسترده دروازه برای رفتن به سوی خداوند است و کوتاه ترین راه میان شما و خداوند است.