- عقیده ي اسلامی
- /
- عقيده واعجاز
سپاس خداوند جهانیان را و درود بر سیدنا محمد راستین وعدهی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکیهای نادانی و توهم به سوی نور معرفت و دانش و از لجنزار شهوتها به سوی باغهای بهشت برین بیرون ببر.
با درس سی¬ و یکم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستیم.
از جمله ارکان تکلیف:
وقت:
در این درسها از ارکان تکلیف سخن گفتهایم. با هستی آغاز نمودیم و سپس به عقل، فطرت و پس از آن شهوت و اختیار رسیدیم. اکنون به وقت میپردازیم. یکی از ارکان تکلیف این است که خداوند بزرگ به ما وقتی بخشیده است که میتوانیم در آن، هدف از آفرینش خود را محقق نماییم. اما وقت چیست؟ وقت همان زمان است. برخی گفته اند: اگر نقطه ای را مستقیم حرکت دهیم خط راستی را ترسیم نموده ایم و اگر این خط را مستقیم حرکت دهید سطحی را کشیده اید و اگر این سطح را حرکت دهید حجم ایجاد میشود. حجم، طول وعرض و ارتفاع یا طول و عرض و عمق دارد. انسان با دو چشم خود طول و عرض و بعد سوم یعنی عمق را میبیند. اگر این حجم حرکت کند زمان را تشکیل میدهد. پس از جمله تعریفهای زمان، بعد چهارم بودن است. به شکلی دقیق تر، هر چیزی که خداوند بزرگ آفریده به گونه ای طراحی کرده که زمان بر آن تاثیر دارد. چیزی را برای مدت طولانی زیر نور آفتاب بگذارید کم رنگ میشود و براقیت خود را از دست میدهد یعنی این مدتی که آن چیز زیر نور بوده، رنگ براق آن را تغییر داده و آن را کدر ساخته است. میگوییم تغییری که آن چیز در گذر زمان حاصل شده، بعد چهارم آن چیز است.
1 – زمان بعد چهارم اشیا است:
انیشتین، یکی از بزرگترین دانشمندان فیزیک نظریهی نسبیت را ارائه داد که مفاهیم فیزیک را دگرگون ساخت. وی کشف کرد که سرعت نور، بزرگ ترین سرعت در این هستی است، سرعت مطلق است. این دانشمند فیزیکدان تاکید میکرد که هر چیزی که با سرعت نور حرکت کند تبدیل به نور میشود و بر فرض مثال هر چیزی تندتر از نور حرکت کند، زمان را به عقب بر میگرداند یعنی بر فرض اگر بر فضاپیمایی سوار شویم و تندتر از نور حرکت کنیم، جنگ بدر، احد، خندق، یرموک و قادسیه را با چشم خود درک خواهیم نمود. زیرا نور خورشید بر این جنگها تابیده است و جسم جنگجویان این امواج را به فضا بازتاب نموده است. سرعت این امواج سیصد هزار کیلومتر بر ثانیه میباشد. اگر بر فرض مثال سوار بر مرکبی سریعتر از نور شویم، به این امواج خواهیم رسید و جنگها را عینا مشاهده خواهیم نمود. این همان چیزی است که در تلویزیون رخ میدهد. صحنه در حال ضبط است. اگر فرض کنیم نورپردازی شدیدی بر چهرهی گوینده باشد، چهره، این نور به شکل امواجی منعکس میکند که دوربین در یک فرایند بسیار پیچیده آن را دریافت میکند و این تصویر بر روی صفحه ای قرار میدهد. این صفحه عبارتست از نقاطی نورانی با شدتهای مختلف و یک پرس الکترونیکی این نقاط را پاک میکند وقتی این فرایند انجام میگیرد جاهای خالی را پر میکند و وقتی پر گردید شدت جریان متفاوت میشود. این جریان که نوسان هایش تغییر کرده است، دوباره به فضا منتشر میشود. در مقابل دستگاهی هم هست که عکس دستگاه تصویربرداری عمل میکند و این جریان چند نوسانی را دریافت میکند. نوسان متفاوت همان تصویری است که بر روی صفحه پخش میشود و این همان چیزی است که دقیقا در چشم اتفاق میافتد. وقتی خیال بر شبکیه نقش میبندد صد وسی میلیون سلول استوانه ای و مخروطی در یک و یک چهارم میلیمتر وجود دارد. این یاختهها گیرندهی نور میباشند و به شکل الکترونیکی با آنها واکنش انجام میدهند که باعث ایجاد نوسان متفاوتی میشود که به مغز منتقل شده و به مرکز دیدن در مغز انتقال داده میشود و شما اشیا را میبینید. این فرایند بسیار پیچیده است.
ما میخواهیم به این مطلب برسیم که زمان بعد چهارم اشیاست.
2 – انسان زمان است:
برادران گرامی، به خدا قسم برای انسان، تعریفی جامع و مانع تر از این تعریف نوری پیدا نکردم که انسان یعنی چند روز و هر روزی که میگذرد بخشی از وجود انسان پایان مییابد.
این حقیقت باید در ذهن همهی ما مجسم باشد که ای انسان تو زمان هستی. برای تقریب به ذهن، تو چند روز بیش نیستی. خداوند عز وجل این انسان را آفریده و انسان نزد او زمانی مشخص دارد. مثلا هشتاد وسه سال و هفت ماه و سه هفته و چهار روز و هفت ساعت و پنج دقیقه و هشت ثانیه. چند روز است. هر روزی که میگذرد بخشی از این انسان تمام میشود. هر روزی که فرا میرسد، ندا میدهد که ای فرزند آدم من آفریده ای جدیدم و اعمال تو را گواهی میدهم پس در من توشه بیندوز که تا روز قیامت باز نمیگردم.
تعریف انسان: مجموعه ای از چند روز و هر روزی که میگذرد بخشی از وی نیز از بین میرود.
وقت از مال ارزشمندتر است:
اکنون یک درنگ تامل انگیز، شما را به خدا اگر انسانی خدای نکرده به بیماری لاعلاجی مبتلا شود و کشورهایی هم وجود دارد که علم پزشکی در آن بسیار پیشرفت کرده است و به او بگویند: با یک عمل جراحی ممکن شفا یابید، اما بسیار گران است و بهای آن برابر با ارزش خانهی شما است. آیا بیمار یک ثانیه هم در فروش خانه و سفر به آنجا و انجام آن جراحی تردید میکند؟ تردید نمیکند چرا؟ زیرا وی در تمام وجود خویش درک میکند که زمان از مال ارزش بیشتری دارد. بنابراین مال را فدای وقت میکند تا چند سال بیشتر زندگی کند. مال را فدای وقت میکند. طبیعتا این یک مقدمهی ثابت است. هیچ انسانی وجود ندارد که به او بگویند خانه ات را بفروش تا عمل جراحی انجام دهی و از بیماری لاعلاج نجات پیدا کنی. چه بسا این عمل به این انسان بفهماند که اگر این کار را بکند و چند سال دیگر زندگی کند از این اموال محروم خواهد بود اما باز هم او تردید نمیکند.
کسی که ارزش وقت را بداند از هر ثانیهاش استفاده میکند:
اگر کسی پانصد هزار لیره را جلوی چشمان شما آتش بزند و شما تلاش کنید که او را از این کار منع نماید اما او قبول نکند و همهی آنها را بسوزاند چگونه بر او حکم میکنید؟ او دیوانه است و به تعبیر شرعی سفیه است:
﴿ وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمْ (5) ﴾
﴿ و اموال خود را به سفيهان مدهيد﴾
اگر نابود کردن اموال نادانی به شمار رود آنگاه اتلاف وقت که از مال ارزشمندتر است چه حکمی دارد؟ بنابراین باهوش ترین افراد وقت خود را به درستی مدیریت میکنند. درفرانسه سوار یک قطار سریع السیر شدم که سرعت آن سیصد و پنجاه کیلومتر بر ساعت بود و سرعت چون هواپیما داشت. اما چیزی که نظرم را به خود جلب کرد این بود که همهی مسافران قطار یا مشغول خواندن بودند و یا لبتاب داشتند و ارزش وقت خود را میدانستند. هر چه بیشتر پیشرفت کنید بیشتر به وقت اهمیت میدهید. بدون استثنا آنان یا داشتند مطالعه میکردند و یا داشتند موضوعی را در لبتاب خود در حالی که سوار قطار میشدند، مورد بررسی قرار میدادند. هر صندلی یک میز داشت و یک پریز برق برای کامپیوتر نیز برایش تعبیه کرده بودند. وقتی شما ارزش وقت را بدانید از تمام اوقات خود استفاده میکنید.
عاقل کسی است که به خوبی وقت خود را مدیریت کند:
برادران، صد بار این اندیشه را تکرار میکنم: وقتی مومن هدفی بی نهایت را بر میگزیند با ارزش ترین چیز نزد وی وقت میباشد. وقت خود شما هستید و شما وقت هستید. شما چند روز هستید. بنابراین خداوند برای این مخلوق به زمان مطلق سوگند خورده که او در حقیقت خودش زمان است که او زیانکار است و به دنیایش توجه دارد و ساعتهای طولانی برای آرامش نفس خویش میگذراند و خانه و امور زندگی اش را اداره میکند و تلاش میکند تا به بالاترین درجهی لذت و بهره برداری برسد و ناگاه با مرگ غافلگیر میشود که در عرض یک ثانیه همه چیز را از او میگیرد. اوج ذکاوت، موفقیت، رستگاری، شجاعت و برتری در این است که وقت خود را به درستی اداره کنید.
گاهی در یک ساعت انتظار در جایی تلاش میکنم که کاری انجام دهم. گاهی از شهری از شهرهای اروپایی از مسیر حلب به دمشق میآیید و در فرودگاه حلب یک ساعت انتظار میکشید. در این ساعت میتوانید کاری بکنید، تألیف کنید، بنویسید یا موضوعی را مطالعه نمایید.
سرعت و مسابقه:
شجاعت این است که از وقت استفاده کنید بنابراین مفاهیمی تمدنی وجود دارد که ریشهی طولانی در اسلام دارد. مفهوم وقت:
﴿ وَسَارِعُوا (133) ﴾
﴿و بشتابید﴾
شتافتن یعنی وقت دارد تمام میشود:
﴿ سَابِقُوا (21) ﴾
﴿پیشی بگیرید﴾
مسابقه یعنی وقت دارد میگذرد.
(( بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ سَبْعًا: هَلْ تَنْتَظِرُونَ إِلَّا فَقْرًا مُنْسِيًا؟ ))
((پيش از هفت چيز به انجام اعمال صالحه بشتابيد، آيا انتظار میکشيد، مگر فقری را که شما را بفراموشی وادارد))
ناگهان قیمتها بالا رفت. فعالیتها دو چندان شد. کشاورزی از بین رفت. قیمت سوخت بالاتر از سود تمام پروژه شد. این فقری است که غافلگیر کرده و به فراموشی میسپارد. چند روز پیش گفتم افزایش قیمت ده برابر شده است. در جهان یک چیز غیر طبیعی وجود دارد. عقل سالم میگوید قیمتها به دو دلیل میتواند ده برابر افزایش یافته باشد: یا مصرف کنندگان ده برابر شده اند و یا مواد ده برابر کاهش یافته است. اما نه مواد کم شده و نه جمعیت به این میزان بیشتر شده اند، پس چرا همه چیز ده برابر بالا رفته است؟
(( بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ سَبْعًا: هَلْ تَنْتَظِرُونَ إِلَّا فَقْرًا مُنْسِيًا ؟ أَوْ غِنًى مُطْغِيًا ؟ أَوْ مَرَضًا مُفْسِدًا ؟ أَوْ هَرَمًا مُفَنِّدًا ؟ أَوْ مَوْتًا مُجْهِزًا ؟ أَوْ الدَّجَّالَ ؟ فَشَرُّ غَائِبٍ يُنْتَظَرُ، أَوْ السَّاعَةَ ؟ فَالسَّاعَةُ أَدْهَى وَأَمَرُّ ))
((پيش از هفت چيز به انجام اعمال صالحه بشتابيد، آيا انتظار میکشيد، مگر فقری را که شما را بفراموشی وادارد، يا ثروتی که شما را طغيانگر سازد، يا بيماريی که وجود تان را فاسد کند، يا پيريی که شما را خرف کند، يا مرگی که شما را بشتاب دريابد يا دجال را که بدترين غايبی است که انتظارش را میکشند يا قيامت که حقا قيامت بزرگترين آزمون و تلخ ترين شان است))
انسان چند روزی بیش نیست و هر روزی که پایان مییابد بخشی از وی از بین میرود:
بنابراین یکی از ارکان تکلیف این است که خداوند هستی را به شما بخشیده است. همه چیز در هستی سخن از وجود الله و یگانگی و کمال او دارد. سپس عقل را به عنوان ابزار شناخت خداوند بزرگ براساس سه اصل خود یعنی علیت، غائی، و عدم تناقض به شما بخشیده است سپس خداوند فطرت را به عنوان معیاری روانی به شما بخشیده که اشتباهاتتان را به شما گوشزد میکند سپس شهوت را چون نیرویی برانگیزاننده به شما بخشید و در پس آن اختیار را به عنوان بهای ارزشمند کار شما به شما داد و پس از اینها وقت را به شما ارزانی داشت که به عنوان پوشش کار شما است. برادران، انسان متشکل از چند روز است و هر روزی که تمام میشود بخشی از وی نیز تمام میشود.
اکنون اوج زیرکی، موفقیت، شجاعت و رستگاری شما در مدیریت زمان است و سورهی اصلی در این باره سورهی عصر یعنی سورهی وقت و زمان میباشد.
به راستی انسان یقینا در زیان است:
خداوند بزرگ سوگند خورده است، وقتی خداوند به چیزی سوگند میخورد آن چیز نزد ما بسیار بزرگ است. وقت همه چیز ما است. بدون وقت هیچ چیزی پیدا نمیشود. خداوند متعال میفرماید:
﴿ والْعَصْرِ (1) ﴾
﴿سوگند به زمان﴾
به مطلق زمان سوگند خورده است برای چه کسی سوگند خورده است؟ برای این انسان و این انسان کیست؟ او زمان است، خداوند به زمان مطلق سوگند خورده است برای اولین مخلوقی که در حقیقت، خود زمان است. به او میفرماید:
﴿ والْعَصْرِ (1) ﴾
﴿سوگند به زمان﴾
جواب قسم:
﴿ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ (2) ﴾
﴿ كه واقعا انسان دستخوش زيان است﴾
زیان کار است:
﴿كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ(25﴾
﴿ چه باغها و چشمه سارانى [كه آنها بعد از خود] بر جاى نهادند﴾
مرگ بزرگترین پند دهندهی انسان:
مشاهده میکنید که انسان تلاش میکند، میکوشد، شب بیدار است، روز کار میکند، رقابت میکند، پیش میرود، امیدوار است، نگران است، گاهی شکست میخورد، به هر چیزی چنگ میزند تا این که خانه ای خرید، آن را آراست سپس خودرویی خرید، بعد از آن باغی میخرد و وقتی فرشتهی مرگ سراغ او میآید، دل از همه چیز بر میکند و به نیستی میگراید. از چهارصد متر با تراس و دو خودرو دل میکند. چند خودرو جلوی درب پارک است. دفتر تجاری بزرگ، خوراکیهای آنچنانی، جایگاه والای اجتماعی، شب بیداری ها، تفریحات، دیدارها و سفرهای گردشگری به گور رسید. به خدا سوگند من حقایق را میگویم. ما گورستانهایی در شام داریم. ظهر هنگام وارد یکی از گورستانها شوید و ببینید که چگونه میت را در تابوت میآورند. این انسانی بوده است. اتاق خواب داشته، حمام خصوصی در خانه ، همسر، فرزند پسر و دختر، غذاهایی که آنها را بسیار دوست میداشته، روابط اجتماعی خوب، سلیقههای بسیار عالی و تجربههای زیادی داشته است اما اکنون در کفن است. به گور بنگرید. در مرگ درس عبرتی نهفته است بلکه مرگ بزرگترین پند دهنده است.
یاد مرگ به سرعت انسان را به سوی الله سوق داده و او را از نافرمانیها باز میدارد:
باری یکی از برادران گرامی را تشییع میکردیم و او را در گور گذاشتند. به خدا سوگند عاقل تر از کسی که خود را برای این ساعت آماده کرده در روی زمین وجود ندارد. یکی از علمای دمشق در بارهی یکی از برادران خویش خود سخن میگفت که پنج سال پیش گوری در دحداح برای خود خریده است و هر پنج شنبه از این گور دیدن میکند. این دیدن گور بدبینی نیست. این نهایت عاقلانگی است. حتی یکی از نیکان گوری را در حیاط خانه اش حفر کرده بود و هر پنج شنبه درون آن میخوابید و این سخن الله را میخواند:
﴿ رَبِّ ارْجِعُونِ (99) لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ ﴾
﴿ پروردگارا مرا بازگردانيد* شايد من در آنچه وانهادهام كار نيكى انجام دهم﴾
خطاب به خودش میگفت: برخیز ما تو را باز گرداندیم. شما دانش آموز هستید، دانشجو هستید، شاغل هستید، فرزند دارید. مانعی ندارد، مرگ کار شما را از شما نمیگیرد. باری یادم میآید در فرودگاهی در آمریکا نوار برقی متحرکی دیدم که دو طرف آن نرده داشت. مسیر آن هم طولانی بود و این نوار برقی کار حرکت مسافران را راحت میکرد. من روی آن ایستادم، خوشم آمد. من ایستاده ام اما در واقع در حال حرکتم. روی آن راه رفتم و سرعتم دو برابر شد. روی پلهی برقی دارم میروم که دو طرف آن نرده محافظ دارد. چگونه این نوار متحرک در پله برقی شباهتی به مرگ دارد به این معنا که تفکر در مرگ سرعت شما به سوی خدا را دو چندان میکند و مانع شما میشود که با خروج از نردههای محافظ نافرمانی خداوند را بکنید. گامها را به سوی الله سریعتر کرده و از نافرمانی جلوگیری میکند. اینجاست که پیامبر صلی الله علیه وسلم میفرماید:
(( أكثروا ذكر هادم اللذات ))
((نابود کنندهی لذتها را بسیار یاد کنید))
دوستداران را از هم جدا و گروهها را متفرق مینماید.
(( عش ما شئت فإنك ميت، وأحبب من شئت فإنك مفارقه، واعمل ما شئت فإنك مجزي به ))
((هر چه خواهی زندگی کن چرا که بالاخره خواهی مرد. هر که را خواهی دوست بدار چرا که از او جدا خواهد شد و هر چه خواهی بکن چون سزای آن را خواهی دید))
وقتی مرده این گونه میمیرد در روایت آمده است: روح مرده از بالای تابوت به پرواز در میآید و میگوید: ای خانوادهی من، ای پدرم، دنیا شما را مانند من نفریبد. از حلال و حرام مال اندوختم و در حلال و حرام صرف کردم و گوارای شماست و پیامدش از آن من است.
فکر مرگ اهداف انسان را والا میسازد:
به خدا سوگند تعداد بسیار زیادی از این داستانهای تراژدی را در ذهن دارم. یکی از برادران عزیز خانه ای در معروفترین مکانهای بالاشهر دمشق به من نشان داد و گفت بیا ببین و این خانه را نگاه کن. با بیان خودش، کسی که صاحب این شغل است. خشکی و دریا، سالنها و بالکن ها، نماهای زیبا، اتاق خوابهای مختلف، اتاقهای پذیرایی، آشپزخانهی بزرگ (خود آشپزخانه به تنهایی یک خانهی کوچک بود)، صاحب این خانه بسیار خوش سلیلقه بود. همه چیز از بهترینها ساخته شده بود. بهترین دستگاهها نصب شده بود. به او گفت: من ان شاء الله روز پنج شنبه اسباب کشی میکنم اما به یک برقکار نیازمندم. این مورد را برایم فراهم نمایید. گفت با برقکاری هماهنگ کردم. پنج شنبه نیامد. جمعه تعطیل بود. شنبه به خانه اش زنگ زدم سر و صداهای عجیبی شنیدم. زنی پاسخ تلفنم را داد. گفت: خواهرم چه اتفاقی افتاده است؟ به او گفت: صاحبخانه مرده است.
دهها داستان از این نمونه دارم. کجا میروید؟ درس بخوانید، دکترا بگیرید و کارخانه ای بسازید اما یادتان باشد که مرگی وجود دارد. آخرت را از یاد نبرید، حساب و کتاب را از یاد نبرید. حساب اموال که از کجا آورده اید؟ در کجا صرف کرده اید؟ از عمرتان میپرسند که با آن چه کردید؟ و دربارهی جوانی میپرسند که کجا صرفش نمودید؟ اموالتان را کجا هزینه نمودید؟ بپرس، مرگ مانع کار و تلاش نیست. مبادا فکر کنید من شما را به نشستن دعوت میکنم، یاران گرامی پیامبر کارهای شگفت انگیزی میکردند اما براساس پایبندی به شریعت کار میکردند. مرگ شما را از نافرمانی باز میدارد. مرگ اهدافتان را والایی میبخشد.
انسان متشکل از چند روز است. هر روزی که میگذرد بخشی از وی نیز میگذرد. هر روزی که سپیده اش میدمد فریاد میزند: ای فرزند آدم من آفرینشی جدیدم و گواه عمل تو ام پس در من توشه بیفزا که تا قیامت باز نمیگردم.
وقت سرمایهی انسان است و چیزی با ارزش تر از آن ندارد:
اکنون وقتی که شما در آن هستید. این وقت سرمایه تان است. وقتی که با ارزش تر از آن ندارید. وقتی که ظرف اعمال شما است، چگونه آن را صرف میکنید؟
از روستایی میگذشتم که ساکنان آن روی سنگی مقابل خانه هایشان نشسته بودند. کسی که میگذشت به او نگاه میکردند. کسی دیگر میآمد به او نگاه میکردند. دو سه ساعت همان طور نشسته اند. به خدا سوگند ما در استفاده از وقت به حدی در اشتباهیم که قابل تصور نیست. از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت است:
(( إِنَّ اللَّهَ كَرِهَ لَكُمْ ثَلَاثًا: قِيلَ وَقَالَ، وَإِضَاعَةَ الْمَالِ، وَكَثْرَةَ السُّؤَالِ ))
((خداوند سه چیز را برایتان ناپسند میداند: بیهوده سخن گفتن، حیف و میل کردن مال و زیاده خواهی))
نشستنهای طولانی:
(( مَا مِنْ قَوْمٍ يَقُومُونَ مِنْ مَجْلِسٍ لَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ فِيهِ إِلَّا قَامُوا عَنْ مِثْلِ جِيفَةِ حِمَارٍ وَكَانَ لَهُمْ حَسْرَةً))
((هیچ گروهی نیست که از مجلسی بر میخیزند که در آن خدا را یاد نمیکنند، جز مانند آنکه گوئی از بالای نعش الاغی برخاسته اند و برای شان حسرت و افسوس است))
بشنوید اینها چه میگویند؟ سخنان بیهوده:
(( إن الله يحب معالي الأمور ويكره سفسافها ودنيها ))
((خداوند امور والا را دوست دارد و امور بیهوده و بی ارزش را دوست ندارد))
﴿ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴾
﴿آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام میگیرد﴾
(( مَا اجْتَمَعَ قَوْمٌ فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ تَعَالَى يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ، وَيَتَدَارَسُونَهُ بَيْنَهُمْ إِلَّا نَزَلَتْ عَلَيْهِمْ السَّكِينَةُ، وَغَشِيَتْهُمْ الرَّحْمَةُ، وَحَفَّتْهُمْ الْمَلَائِكَةُ، وَذَكَرَهُمْ اللَّهُ فِيمَنْ عِنْدَهُ ))
((هـرگاه گروهی از مـردم در خـانـهای از خانههای خدا [مساجد] گرد هم آیند تا قـرآن بخوانند و درسهای قرآن را به هم بیاموزند، رحمت و آرامش بر ایشان فرود آید، و مهر و محبت و رحمت خداوندی آنان را فراگیرد، و فرشتگان آنان را در برگیرند، و خداوند آنان را به کسانی که در نزد او هستند یاد کند))
عاقل کسی است که وقت خود صرف سرمایه گذاری و نه بیهودگی کند:
وقت خود شمایید. مبادا که آن را بیهوده مصرف کنید. منظور از بیهوده صرف کردن یعنی اینکه بنشینیم، بخوریم، بنوشیم، بخوابیم، بیدار شویم، شاد شویم، تا دو ساعت بخندیم، بخوابیم و روز بعد بیدار شویم، سر کار برویم و در کار سود کسب نماییم، بخوریم و بنوشیم و بخوابیم. آیا میتوانید همیشه در هر روز مانند روز قبل باشید؟ محال است، بسیار محال است. بنابراین رکن وقت مهمترین رکن است و آن خود شمایید. این وقت یا معمولی صرف میشود مانند آنچه بیشتر مردم روزانه انجام میدهند و یا سرمایه گذاری میشود. سرمایه گذاری مانند این سخن الله متعال:
﴿ وَالْعَصْرِ(1)إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ(2)إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(3) ﴾
﴿ سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] * كه واقعا انسان دستخوش زيان است * مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند ﴾
کسی که در آیات خداوند متعال بیندیشد و سنت پیامبرش را بفهمد دنیا و آخرت را به دست میآورد:
شما چهار بند دارید اگر آن را انجام دهید زیان نمیبینید. حقیقت را بجویید (الا الذين آمنوا) در پی راز وجود خود باشید، هدف از وجود خود را پیگیری کنید، حلال و حرام را تشخیص دهید، کلام خداوند را بفهمید، در آیات خداوند بیندیشید، سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم را بفهمید، سیره اش را بخوانید، در بارهی یاران او بخوانید که چطور با آرامش به هدف خویش رسیدند.
در کنار امور روزانه جستجوی حقیقت یعنی حضور در جلسات علمی نمونه ای از این مورد است. گوش دادن به خطبههای نماز جمعه، مطالعهی یک کتاب اسلامی دست اول و منبع، طلب علم و دانش و پاسخ دادن به پرسش دیگران نیز از این دست به شمار میرود. بپرسید، بجویید، از دیگران کمتر نباشید. به محض اینکه دست از طلب دانش در زندگی بردارید سطح انسانیت شما پایین میآید، شما نیازهای درجه دوم دارید مانند خوراک، نوشیدن، ازدواج، و نیز نیازهای درجه اول و والا دارید مانند دانش جویی، اگر علم نجویید در جایگاهی که سزاوار شماست، نخواهید بود. شما آن انسانی نیستید که هدف از آفرینش خود را محقق میکند.
﴿ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا ﴾
﴿به جز کسانی که ایمان آوردند﴾
چه وقت ایمان آوردی؟ میگوید: ایمان من از شما استوارتر است، کی ایمان آوردی؟ انسانی غرق خواب است و از این سو به آن سو به گردش میپردازد ، از این مهمانی به آن یکی میرود و غرق شادمانیها است. ناگهان دکترا میگیرد. این واقعا خنده آور است. دکترا نیاز به شش سال ابتدایی، سه سال راهنمایی، سه سال دبیرستان، چهار سال دانشگاه، یک سال دیپلم، دو سال فوق دیپلم، سه سال فوق لیسانس و چهارسال دکتری، سی سال پژوهش و تحقیق نیاز دارد تا آنکه فقط دال دکتر به ابتدای اسمتان افزوده شود.
﴿ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا ﴾
﴿به جز کسانی که ایمان آوردند﴾
یکی از ارکان رهایی از عذاب خداوند بزرگ شناخت حقیقت است:
ناگزیر باید در پی حقیقت بود. باید بدانید که چرا در دنیا هستید؟ چه کار باید انجام دهید؟ باید حرام و حلال، خیر و شر، و زیبایی و زشتی را بشناسید. باید برنامهی الهی را بشناسید. یعنی تا برنامه ای نداشته باشید، شما را به خدا آیا در روی زمین کسی از میخانه و کاباره برخیزد خودش را پزشک معرفی کند و مطبی باز کند بدون آنکه هرگز به مدرسه رفته باشد و بگوید: من پزشک هستم، این دیوانه است دکترا کجاست؟ فوق لیسانس کجاست؟ لیسانس؟ دیپلم و راهنمایی اش کجاست؟
﴿ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا ﴾
﴿به جز کسانی که ایمان آورده اند﴾
یکی از ارکان رهایی این است که حقیقت را بشناسید. شما یک موجود هستید و نیاز والایی دارید و آن عقل است و ناگزیر باید نیاز والای عقل را پاسخ دهید.
به اندازهی اعمال نیکت نزد خداوند جایگاه داری:
اکنون:
﴿ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (3) ﴾
﴿و کارهای نیک انجام داده اند﴾
حرکت وجود دارد. چه کاری کرده اید؟ خوردید و نوشیدید و خوابیدید، برای آخرت چه فرستادید؟ به کسی کمک کردید؟ گرسنه ای را سیر کردید؟ برهنه ای را پوشاندید؟ انسانی را نصیحت کردید؟ به کسی خدمت کردید؟ فقیری را سیر نمودید؟ وارد موسسهی خیریه ای شدید؟ مشارکت کردید؟ چه کرده اید؟
انسان واقعا دردمند میگردد. در کشورهای دیگر اعمال نیک بیشماری وجود دارد، افرادی ناتوان اند. کسی هست که آنان را دلداری بدهد و هدفش از این کار رضایت خداست. یتیمانی نیاز به سرپرستی دارند. ما یتیم خانه داریم. برخی از جوانان به من گفتند به ملاقات برخی از یتیمان رفتند و آنان را راهنمایی کرده و چیزی به آنان داده اند. نوار، کتاب، یک موضوع دینی، کاری بکن. جایگاه شما نزد خداوند به میزان اعمال نیک شما بستگی دارد. به صراحت عرض میکنم نشستن در این جلسهی درس ما بسیار خوب است اما هرگز کافی نیست بلکه باید هرکدام از شما یک کار بزرگ بکند. هر کاری، راههای رسیدن به خداوند به تعداد مخلوقات است.
﴿ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ (3) ﴾
﴿به جز کسانی که ایمان آورده و کار نیک انجام داده اند﴾
دعوت به خداوند بر هر مسلمانی فرض عین است:
کافی نیست:
﴿ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(3) ﴾
﴿و به صبر سفارش کردند﴾
این دعوت بر هر مسلمانی فرض عین است. خیرخواهی کرده اید. خطبه ای را شنیده اید و مضمون آن را برای همسرتان بیان نموده اید، برای فرزند، برادر، همسایه و دوستتان بیان نموده اید؟
(( بلغوا عني ولو آية ))
((از من روایت کنید حتی یک آیه))
باید در پی حقیقت باشید، باید بر اساس آن عمل کنید و باید به آن دعوت کنید.
﴿ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(3) ﴾
﴿و به صبر سفارش کردند﴾
باید برای جستجوی حقیقت صبر پیشه کرده و به آن عمل کنید و به آن دعوت نمایید و چهارمی سومی را شامل میشود:
﴿ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ (3) ﴾
﴿ مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند﴾
چهارم:
﴿ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(3) ﴾
﴿و به صبر سفارش کرده اند﴾
یعنی صبر در جستجوی حقیقت، عمل به آن و دعوت به آن.
کسی که وقت خود را با عمل نیک سرمایه گذاری کند انسان عاقل و موفقی است:
ارکان نجات در این سوره است و گرنه انسان زیان کار است این چون روز روشن است:
﴿ وَالْعَصْرِ(1)إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ(2) ﴾
﴿ سوگند به عصر [غلبه حق بر باطل] * كه واقعا انسان دستخوش زيان است ﴾
خداوند به تو میگوید: زیانکاری. شخصی در سن چهل سالگی نود ملیارد دولار ثروت دارد، اما طبق این آیه زیانکار است:
﴿ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ(3) ﴾
﴿ مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده اند﴾
اینها سرمایه گذاری وقت است. تا زمانی که وقت خود را در راه کار نیک انجام دهید موفق، رستگار، عاقل و باهوش هستید. تا زمانی که وقت خود را در راه دعوت به خداوند سرمایه گذاری کنید شما موفق، رستگار، عاقل وباهوش هستید. تا زمانی که وقت خود را صرف طلب علم، عمل و دعوت به آن نمایید، شما موفق، رستگار، عاقل و باهوش هستید. اما اگر کسی مانند مردم زندگی کند، او بی ثبات است. میگوید من با مردم هستم، مردم چنین اند، اگر خوبی کردند خوبی کن و اگر بدی کردند بدی کن. این انسان بسیار بسیار دیوانه و کودن است.
عاقل کسی است که همیشه مرگ را در مقابل چشمان خود داشته باشد:
برادران، وقت بسیار گرانبهاست. گذشتهها گذشته است و آینده هم در پس پردهی غیب است و تنها ساعتی که در آن زندگی میکنید برای شما است. گذشتهها گذشته است، اندیشیدن به خوبی یا بدی گذشته حماقت است، آینده هم که در دست شما نیست. من داستانی را همیشه بیان میکنم اما به تناسب امروز هم بیان میکنم. در مدرسهی دبیرستان تدریس میکردم. زنگ تفریح به صدا در آمد. خانهی من دور بود و نمیتوانستم به خانه بروم و باید این ساعت را در مدرسه میماندم. با خودم گفتم نزد مدیر مدرسه میمانم. او دوست من بود. وقتی نزد او رفتم شروع به گلایه از اندوه و درد خویش نمود. از این کشور دلگیر بود. میخواست سفر کند. درخواست اقامت در الجزایر کرده بود. با او موافقت کرده بودند. به من گفت: من آنجا میروم و اندکی استراحت میکنم. به من گفت: حقوق دو برابر است. میخواهم پنج سال بمانم. در تابستان بر نمیگردم. میخواهم تابستان را در پاریس بگذارنم و تابستانی را هم در اسپانیا و یک سال دیگر تابستان را در ایتالیا و تابستان بعد از آن را در بریتانیا خواهم گذراند. به من گفت: میخواهم کشورها، موزه ها، شهرها و تمدنهای آن را ببینم. پنج سال بعد هم بر میگردم و استعفا میدهم و خودم را بازنشست میکنم. و وقتی برگردم با خودم مبلغی پول خواهم داشت. یک مغازه لوازم کادویی باز میکنم. به من گفت: این ربطی به خواربار ندارد. بسیار سخن گفت و من به او گوش میدادم و پس از اتمام این ملاقات ما، من رفتم سر کلاس و دیدار ما به پایان رسید. او مرا به یک لیوان چای میهمان کرد. به خانه برگشتم. به خداوند یگانه سوگند در همان روز خبر مرگ وی را خواندم.
نماز صبح را خواند و بعد از ظهر زیر خاک بود. شخصی ظهر را در مسجد جامع پیشنماز بود و عصر زیر خاک رفت. داستانهای بیشماری وجود دارد. شخصی وارد دفتر خود شد تا بنویسد و صبح دیدند وی مرده است.
ما با یکی از برادران عزیز هر دو هفته یک بار دیدار داشتیم. او در زبدانی ویلا داشت. در روز بعد برای خویشان خود مهمانی گرفته بود و در سلامت کامل به سر میبرد و هیچ دردی نداشت. به بستر رفت ولی بیدار نشد.
هر مخلوقی میمیرد و تنها خداوند عزیز قدرتمند باقی میماند:
گر چه باشد این شب دراز ناگزیر روز از پس آن بیاید باز
عمر گر چه باشد طولانی و دور باز مرگ آید و خانه شود گور
***
هر کسی گرچه باشد در عافیت هر دم روزی در تابوب باشد بی دم و باز دم
گر دیدی جنازهها سوی گور روی شانه بدان روزی تو بر تابوت گردی نشانه
***
با ارزشترین دارایی شما وقت است باید آن را خوب مدیریت کنید:
مرگ باید همیشه در مقابل چشمان شما باشد. اما ناید مانع از کار و تلاشت گردد، بلکه بیشتر و بهتر به مرگ بیندیشید و با تفکر در مرگ شتاب شما به سوی خداوند بزرگ بیشتر میشود. باری از دانش آموزی در دبیرستان شهر ما که رتبهی اول را کسب کرده بود، در مصاحبه ای روزنامه ای پرسیدند راز این موفقیت چه بوده است؟ ببینید چه میگوید: زیرا لحظهی امتحان در طول سال از ذهنم بیرون نمیرود.
به شما میگویم وقت مرگ در کجا میمیرم؟ در خانه ام؟ جایز است، بر سر راه؟ جایز است. باری به دفتر خود میرفتم در برابر ساختمان دادگستری مرده ای را پیچیده در پارچه ای یافتم. به دفتر تجاری ام رفتم تا ساعت چهار آنجا بودم و برگشتم به همان مکان، قاضی هنوز نیامده بود. آیا در راه مرگ فرا میرسد؟ یا در سفر؟ شب؟ روز؟ فرزندانم پیرامون من اند؟ تنها در خانه؟ کجا مرا میشویند؟ کجا دفن میشوم؟ فرزندانم پس از من چه میکنند؟ اختلاف پیدا میکنند؟ همکاری میکنند؟ خانه را میفروشند و چه میکنند؟ به آینده بیندیشید شما باهوش هستید به گذشته فکر نکنید، به حال فکر نکنید به آینده فکر کنید.
موضوع وقت به باور من مهمترین موضوع است. شما وقت هستید. سرمایه شما وقت است. با ارزش ترین دارایی شما وقت است و تمام عقل، هوش و شجاعت شما در این است که وقت خود را خوب مدیریت کنید.
موضوع علمی:
برادران گرامی، موضوع علمی به این شرح است:
غده هیپوفیز مدیر سیستم هورمونی و مسئول ترشح:
سیستم عصبی در مغز است. یک مدیر در سیستم هورمونی وجود دارد. غده هیپوفیز مدیر است یعنی به تمامی غدد از جمله غده درون ریز، فوق کلیوی، پاراتیروئید و پانکراس فرمان ارسال میکند. هیپوفیز تمام غدههای بدن را رهبری میکند.
1 ـ هرمون رشد:
دقت کنید. این غده با جسمی به نام چلیپای نوری در ارتباط است. صد و پنجاه هزار عصب با این جسم در ارتباط است. غدهی هیپوفیز نیم گرم وزن دارد و با صد و پنجاه هزارعصب با هیپوتالاموس در ارتباط است. این غده هرمون رشد را ترشح میکند. این هرمون از صد و هشتاد و هشت اسید آمینه تشکیل شده است و باید در هر لیتر ده میکروگرم از این هرمون وجود داشته باشد. اگر این نسبت اضافه شود انسان بسیار بزرگ میشود و اگر کاهش یابد انسان کوتوله میشود. قد شما متعادل است.
یعنی در خون ده میکروگرم از این هرمون تشکیل شده از صد و هشتاد و هشت اسید آمینه وجود دارد و با صد وپنجاه هزار عصب به هیپوتالاموس مرتبط است و وزن آن نیم گرم است.
2 ـ هرمون ترشح شیر:
این غده نیز هرمونی دارد که مسئول ترشح شیر چند ساعت پیش از تولد است. هرمون در خون وارد میشود و در این هنگام پستان مادر شیر تولید میکند و پر از شیر میشود. هرمون رشد، هرمون ترشح شیر. این غده نیز هرمونی دارد که به غده پاراتیروئید فرمان میدهد.
پاراتیروئید اقدام به سوخت وساز میکند. سوخت و ساز چیست؟ تبدیل غذا به انرژی. در اشخاص بسیار لاغر سوخت و ساز بسیار بالا است. هر چه میخورند تبدیل به انرژی میشود. کسانی که اضافه وزن دارند سوخت و ساز بدنشان کم است. هر چقدر خوراک خود را کاهش دهد باز مقداری از غذا ذخیره میشود.
3 ـ هرمون پاراتیروئید:
هرمون سوم هرمون پاراتیروئید.
4 ـ هرمون فوق کلیوی:
چهارمین هرمون، هرمون فوق کلیوی است. اگر انسان با خطری مواجه شود فرمان از هیپوفیز به فوق کلیه میرود.
غدهی فوق کلیوی اعلان خطر میکند. فوق کلیوی با یک هرمون تپش قلب را بالا میبرد و تنفس ششها را زیاد میکند و قند را بالا میبرد تا انرژی تولید شود. هرمون ضد لخته شدن خون را فعال میکند و مویرگهای پوستی را تیره میکند. که مسئول هرمون جنسی است.
5 ـ هرمون جنسی:
دوستی برایم تعریف میکرد که به آلمان رفته بود. خانمی مدیر فروشگاههایی بود. وقتی او این خانم را دید از حال رفت. مو بر صورت آن خانم روییده بود. صدایش کلفت بود. عضلات او سفت و سخت شده بود. دلیل را از آن زن پرسید. وی گفت به علت کمبود هرمون جنسی در پاراتیروئید این اتفاق افتاده است. و نیمی از درآمدم را صرف باقیماندن این حالت کردم؛ زیرا او صدای کلفتی دارد و مو دارد و نشانههای مردانگی را همه میشناسید. اما زنان ويژگیهای دیگری دارند. این غده مسئول هرمون جنسی است. وزن آن چقدر است؟ نیم گرم.
6 ـ هرمون رنگ:
این غده مسئول ترشح هرمونی است که رنگ پوست انسان را رنگین میکند. شخصی سفید پوست است. دیگری گندمگون است. شخصی سبز تیره است. شخصی سیاه پوست است. رنگین پوست است. این غده هرمون رنگ را ترشح میکند.
7ـ هرمون تعادل مایعات:
هرمونی وجود دارد که میزان مایعات را متعادل میکند. اگر این هرمون کاهش یابد کار انسان فقط نشستن در کنار شیر آب و نوشیدن آب فراوان و نشستن در کنار توالت جهت تخلیهی آن میشود. اگر این هرمون نامتعادل شود، مینوشد و تخلیه میکند. هرمون تعادل مایعات.
8 ـ هرمون زایمان:
هرمون زایمان، در وقت مشخصی ترشح میشود. این هرمون لگن را باز میکند. یک کار میکانیکی انجام میدهد.
هرمونی دیگر دهانهی رحم را تنگ میکند.
همزمان هر ساعت، هر پنجاه دقیقه، هر چهل و سی دقیقه، و پس از آن نوزاد متولد میشود.
9 ـ هرمون انقباض وانبساط رگها:
اکنون پس از زایمان با هرمون غدهی هیپوفیز رحم بسیار منقبض و بسته میشود.
ما نُه هرمون داریم. هرمون رشد، جنسی، ترشح شیر، پاراتیروئید، فوق کلیه، تعادل مایعات، ماده رنگی پوست انسان و انقباض وانبساط رگ ها.
همه چیز در هستی نشان از یگانگی خداوند دارد:
همه چیز در هستی نشان از یگانگی خداوند دارد:
﴿ وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ (21) ﴾
﴿و در وجود خودتان آیا نمیبینید﴾
به خدا سوگند اگر ترشح یکی از هرمونهای این غدهی فرمانروای نیم گرمی کاهش یابد، زندگی انسان جهنمی طاقت فرسا خواهد شد.
تو خود را جسمی کوچک و ناچیز میپنداری حال آن که دنیایی بزرگ در تو نهفته است
***