حالت سیاه
07-10-2024
Logo
عقيده - عقيده و اعجاز - درس (34-36) ارکان تكليف : مسائل ایمان -1- مظاهر رسیدن به خدا
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

 سپاس خداوند جهانیان را و درود بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانت دار. بار خدایا ما را از تاریکی‌های نادانی و توهم به سوی نور معرفت و دانش و از لجنزار شهوت‌ها به سوی باغ‌های بهشت برین بیرون ببر.

کارهایی که خداوند را ناخشنود می‌کند، میان بنده و پروردگارش مانع ایجاد می‌کند:

با درس سی و چهارم از دروس عقیده و اعجاز در خدمت شما هستم. موضوع امروز مربوط به مشکلی است که بیشتر مسلمانان از آن رنج می‌برند. شخصی می‌پرسد نماز می‌خوانم اما احساسی به من دست نمی‌دهد، قرآن تلاوت می‌کنم هیچ حسی ندارم و ذکر خدا را می‌گویم اما احساس ندارم. مشکل کجاست و دلیل آن چیست؟ نقص کجاست؟ حقیقت این است که خداوند بزرگ می‌فرماید:

﴿ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ﴾
﴿ و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم ﴾

( سوره بقره آیه : 186 )

 خداوند بزرگ میان انسان و قلب او قرار می‌گیرد. از رگ گردن به ما نزدیک تر است. هر کجا باشیم با ماست. با او بر می‌خیزیم. او نزدیک است ولی ما چگونه به او نزدیک شویم؟ حقیقت تلخ این است که آنچه میان ما و خدای ما فاصله می‌اندازد اعمال ناشایستی است که خداوند آن را از ما دوست ندارد و دلیل آن هم این آیه است:

﴿ كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (14) ﴾
﴿ نه چنين است بلكه آنچه مرتكب مى ‏شدند زنگار بر دلهايشان بسته است﴾

( سوره مطففين)

سلامتی و خوشبختی انسان در دنیا این است که به خداوند متعال برسد:

 خداوند بزرگ عزیز تنها در صورتی بر مومن تجلی می‌یابد که وی پاک، پایبند، پرهیزگار و مخلص باشد. اگر نمی‌توانید به خدا برسید باید همیشه خودتان را مقصر بدانید. اگر شیرینی ایمان، ذکر، تلاوت قرآن را احساس نمی‌کنید خودتان را متهم کنید. حتما شبهه ای میان شما و میوه‌های ایمان فاصله انداخته است و یا شهوت و خواسته ای بوده که بر اطاعت از خداوند ترجیح داده اید. این حقیقت باید چون روز روشن باشد؛ یا شبهه یا شهوت است که شبهه مانع ارتباط شما با خدا می‌شود و شهوت نیز شما را از خدا باز می‌دارد اما انسان اگر احساس غفلت نمود برخی از انسان‌ها به زودی و تلاش خود را به خدا می‌رسانند و مانع میان او و خدا ناچیز، کوچک و کوتاه است و گاهی نیز ارتباط با خدا بسیار دشوار است و مانع بسیار بزرگ است باید به خوبی بدانید که تمام خوشبختی و سلامت شما در این است که در این دنیا به خداوند برسید و به وسیله‌ی نماز، ذکر، تلاوت قرآن، یا نیایش، دعا، یا تسبیح، تکبیر و ستایش و ... به او برسید.
وقتی مانعی میان خود و خداوند می‌بینید خودتان را محکوم کنید چراکه خداوند از رگ گردن به ما نزدیک تر است و میان ما و قلب ما جای می‌گیرد. خداوند بزرگ منتظر ماست:

﴿ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ ﴾
﴿ و هرگاه بندگان من از تو در باره من بپرسند [بگو] من نزديكم ﴾

( سوره بقره آیه: 186 )

کسی که فکر می‌کند خداوند بر دل او متجلی نمی‌شود در وهله‌ی اول خودش را متهم کند:

 می توانید بدون لب گشودن به خدا برسید. اما وقتی ببینید دشوار است این یعنی مانعی وجود دارد. نکته‌ی ریز اول این است که به حتم بدانید که کوتاهی، نافرمانی، شهوت و شبهه‌ها میان شما و خداوند مانع ایجاد می‌کند. میان کافر و خداوند مانع وجود دارد و دلیل بسیار مهمی دارد و آن انکار وجود خداوند یا نام‌های نیک او یا انکار عدالت و رحمت اوست اما منطقی است که یک مسلمان بنا به یک دلیل کوچک از خداوند بازداشته شود؟ به خاطر یک دلیل ناچیز؟ مشکل این جاست: حساب و کتاب هایت را بازبینی کن، خودت را مورد بازبینی قرار بده.

از جمله ثمره‌های ارتباط با خداوند بزرگ:

1 ـ نوری که خداوند در دل انسان می‌اندازد و با آن خیر را خیر و شر را شر می‌بیند:

 شاید مناسب باشد در این دیدار مبارک میوه‌های رسیدن به خدا و یا مظاهر رسیدن به الله و مظاهر روی آوردن به خداوند بزرگ را بیان نماییم. نخست خداوند می‌فرماید:

﴿ أَوَ مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ (122) ﴾
﴿ آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏ اش گردانيديم﴾

( سوره انعام)

زندگیِ دل و آرامش آن با یاد خداوند متعال:

نسان با دور شدن از خداوند می‌میرد. با ارتباط با خدا احساس زنده بودن دارد. زندگی حقیقی زندگی مرتبط با خداوند است. زندگی حقیقی زندگی است که خداوند در آن نوری به دل شما می‌اندازد که با آن نور خیر را خیر و شر را شر می‌بینید. آیه بسیار روشن است:

﴿ أَوَ مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ (122) ﴾
﴿ آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏ اش گردانيديم﴾

( سوره انعام)

 گاهی دل می‌میرد و دل با یاد خداوند زنده است:

﴿ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴾
﴿ آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‏ يابد﴾

( سوره رعد : آيه: 28 )

 دل‌ها با یاد خداوند زنده و آرام می‌شود:

﴿ أَوَ مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا (122) ﴾
﴿ آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏ اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون‏ آمدنى نيست﴾

( سوره انعام)

کسی که به خدا برسد و با او آشتی کند، خداوند نوری در دلش می‌اندازد که به بهترین‌ها هدایتش می‌کند:

اولین نکته در این درس نشانه‌ی ارتباط شما با خداوند است. نشانه‌ی روی آوردن شما به او، اخلاص شما و پایداری شما در راه او، خداوند نوری به شما می‌بخشد و در دل شما می‌اندازد که خیر و شر را با آن خیر و شر می‌بینید. این یک امتیاز است. تصورش دشوار است. دیگر در لغزش و گناه نمی‌افتید که شما را نابود کند چراکه شما به نور خدا مجهز هستید، با نور خدا می‌بینید، با توفیق و یاری خداوند سخن می‌گویید، بر اساس برنامه‌ی الهی حرکت می‌کنید و اولین ثمره از میوه‌های ارتباط شما با خداوند این است که احساس کنید دیدگاه شما درست است. مؤمن دیدگاه درستی دارد. مؤمن با دیدگاه صحیحی که دارد خیر را خیر و شر را شر می‌بیند یعنی نمی‌گویم معصوم است نه معصوم نیست اما اگر اشتباه یا گناه کند این گناه وی صغیره است اما اینکه دچار گناه کبیره ای شود که وی را به نابودی بکشاند این محال است زیرا او با نور الله می‌بیند و با یاری خداوند سخن می‌گوید او منبع دارد.

برادران، یک مثال ساده می‌زنم. یک مثال فرضی. پدری بزرگ است. بزرگی وی به علم و تخصص، مهربانی و ثروت اوست. نسبت به تربیت فرزندانش بیش از اندازه توجه دارد. بهترین مدرسه و کتابخانه و دوستان را برایش بر می‌گزیند. اتاق مخصوصی دارد که تمام جزئیات زندگی اش را در آن تحت نظر دارد. می‌بینی کودک با ادب است. در مدرسه اش شاگرد اول است، شیک پوش و مرتب است. به کودکی دیگر بنگرید که سرپرست ندارد، از مکانی به مکانی دیگر، از ساختمانی به ساختمانی دیگر، از این اداره‌ی پلیس به آن، اداره‌ی پلیس، گمراه و منحرف، با لباس‌های نامرتب، دزدی می‌کند. مرتکب فساد می‌شود. گاهی به زندان می‌افتد. این کودک بی سرپرست است. اکنون این آیه را بشنوید:

﴿ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ (11) ﴾
﴿ چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏ اند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست﴾

( سوره محمد )

 شما اصل و مرجع دارید. مرجع و تکیه گاه شما خداوند است. شما کتابی دارید که مرجع شما است. شما پیامبری بزرگ دارید که مرجع شما سنت شریف او است. شما مرجع و ا صل دارید:

﴿ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ (11) ﴾
﴿ چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏ اند ولى كافران را سرپرست [و يارى] نيست﴾

( سوره محمد )

 اولین حقیقت این است که اگر مومن به خدا برسد، با او آشتی کند، به او روی آورد، در راه او پایبندی ورزد و برایش خالص باشد خداوند نوری در دل او می‌اندازد که حق را به او حق و باطل را باطل می‌نمایاند.

کسی که به خدا روی آورد کمتر به گناهانی می‌افتد که او را از خداوند دور می‌سازد:

 مومن کمتر دچار گناه کبیره می‌شود. این حقیقت نخست است. شاید یکی از شما بگوید دلیل چیست؟ دلیل این آیه است:

﴿ أَوَ مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا (122)﴾
﴿ آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏ اش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكيهاست و از آن بيرون‏ آمدنى نيست﴾

( سوره انعام)

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ (28) ﴾
﴿ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت‏ خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت] آن راه سپريد﴾

(سوره حديد)

 این نخستین نتیجه و ثمره‌ی ارتباط با خداست، رسیدن به خدا و روی آوردن به او است.

2 – انتقال تلاش‌های انسان به آخرت:

 علاوه بر دیدگاه درست، دومین علامت این است که توجه‌های شما به آخرت نیز منتقل می‌شود.

(( من أصبح وأكبر همه الآخرة جعل الله غناه في قلبه، وجمع عليه شمله وأتته الدنيا وهي راغمة، ومن أصبح وأكبر همه الدنيا جعل الله فقره بين عينيه، وشتت عليه شمله ولم يؤتيه من الدنيا إلا ما قدر له ))
((کسی که بالاترین هم و غم وی آخرت باشد خداوند بی نیازی را در دل او می‌نهد و او را آرامش می‌دهد و دنیا در خدمت او می‌آید و برایش مهیا می‌شود و اما کسی که بیشترین هم وغم خود را مصروف دنیا کند خداوند او را دچار بینوایی می‌کند و او را پریشان می‌سازد و از دنیا تنها آنچه برایش مقدر بوده به وی داده می‌شود.))

[ابن ماجه از ترمذی ]

 نخستین ثمره از ثمرات رسیدن به خدا: نوری است که خداوند در دل شما می‌اندازد که با آن خیر را خیر و شر را شر می‌بینید، میوه‌ی دوم این است که توجهت به آخرت نیز منتقل می‌شود یعنی توبه و انابه برای سرای جاویدان و آمادگی برای روز رستخیز.

3 ـ لرزش دل در وقت یاد خدا:

نشانه‌ی سوم، من نشانه‌های دقیقی را در اختیار شما می‌گذارم تا هرکس مراقب خویش باشد و خودش را محاسبه نماید . نشانه‌ی سوم ترس دل به هنگام یاد خدا است. دلیل:

﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ (2) ﴾
﴿ مؤمنان همان كسانى‏ اند كه چون خدا ياد شود دلهايشان بترسد﴾

( سوره انفال)

 مومن می‌گرید، دلش ناآرام است و ترس در دل دارد. وقتی یاد خدا را می‌نماید دلش پریشان می‌گردد و به خود می‌لرزد. لرزه ای ایمانی که وی را به خداوند می‌رساند. اکنون از نشانه‌های رسیدن به خداوند نیز خشوع و خضوع دل در هنگام یاد خداوند است:

﴿ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴾
﴿ به راستى كه مؤمنان رستگار شدند * همانان كه در نمازشان فروتنند﴾

( سوره مؤمنون )

 خشوع یعنی آرامش، انسانی با حرکات اضافی نماز می‌خواند. اگر نماز بخواند قلب وی نرم می‌شود و اندام‌های او نیز آرام می‌گیرد. وقتی به قرآن گوش فرا می‌دهد فروتن می‌شود و گریه می‌کند. خشوع یعنی آرامش، طمئنینه و آسودگی، خداوند می‌فرماید:

﴿ أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ (16) ﴾
﴿ آيا براى كسانى كه ايمان آورده‏ اند هنگام آن نرسيده كه دلهايشان به ياد خدا و آن حقيقتى كه نازل شده نرم [و فروتن] گردد و مانند كسانى نباشند كه از پيش بدانها كتاب داده شد و [عمر و] انتظار بر آنان به درازا كشيد و دلهايشان سخت گرديد و بسيارى از آنها فاسق بودند﴾

( سوره حديد )

 با نوری که خداوند در دل شما می‌اندازد اهتمام شما را به آخرت منتقل می‌شود. وقتی یاد خدا می‌کنید دل شما پریشان می‌شود، جسم ودل شما با یاد خدا فروتن و نرم می‌گردد.

4 ـ حضور قلب در ذکر و نماز:

 نشانه ای دیگر نیز وجود دارد و آن حضور قلب در یاد خدا و نماز است. من نمی‌گویم شما وقتی نماز بخوانید هرگز نباید حواستان پرت شود اما مومن در بخش اعظم نماز خود با خداست، در مقابل خداوند ایستاده و با او به نیایش می‌پردازد و در نماز خود می‌گوید: «خداوند سپاس کسی که او را حمد و ستایش می‌کند، می‌شنود» و می‌گوید ای خدا تو را سپاس که مرا آفریدی، هدایت نمودی، اکرام کردی، عیوبم را پوشیدی، مرا آمرزیدی. در نیایش، اگر می‌خواهید با خداوند سخن بگویید او را بخوانید و دعا نمایید و اگر خواستید او با شما سخن بگوید قرآن بخوانید، اگر این آیه را خوانده باشید می‌فرماید:

﴿ وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ (53) ﴾
﴿ و به بندگانم بگو آنچه را كه بهتر است بگويند﴾

( سوره اسراء)

اگر خواستید خداوند با شما سخن بگوید قرآن بخوانید و اگر خواستید با او سخن بگویید دعا کنید:

 ای موسی آیا می‌خواهی همنشین من باشی؟ گفت: چگونه می‌توانم همنشین تو باشم ای خدا حال آنکه تو خدای جهانیان هستی؟ فرمود آیا نمی‌دانی من همنشین کسی ام که به یاد من باشد و هر جا بنده ام مرا بخواند پیدا می‌کند.

آرامش پس از عبادت نشانه‌ی مرتبط بودن انسان به خداوند متعال است:

 برخی از علما، مؤمن نزدیک به خداوند را چون چراغی توصیف می‌کنند که مانند بلور صاف و شفاف است. مخزن سوختش پر است. فتیله آماده است. نیاز به چوب کبریت دارد. اما انسان دور از خداوند مانند شیشه‌ی سیاه و تیره رنگ است، مخزن سوخت هم خالی است، فتیله سوخته و سیاه است و تلاش فراوانی می‌خواهد تا به خداوند برسد یعنی مهم این است که مانعی میان شما و خدا نباشد بنابراین پس از عبادت‌ها احساس می‌کنید حالت شما تغییر کرده است. پس از نماز آرامش می‌آید. پس از روزه و یاد خداوند آرامش می‌آید. این آرامش پس از انجام عبادات حاصل می‌شود ودلیل آن این است که شما با خداوند ارتباط برقرار کرده اید.

5 ـ کسی که به خدا برسد و به او روی آورد شیرینی ایمان را می‌چشد:

 برادران، ما نشانه ای دیگر داریم. از زیباترین نشانه‌ها زمانی که با خدا ارتباط دارید، به او روی آورده اید، در راه او پایدار بوده اید و به او تقرب جسته اید این است که خداوند شیرینی ایمان را به شما می‌چشاند. شیرینی ایمان توصیف ناپذیر است یعنی دقیقا میان درک برخی از حقایق ایمان و چشیدن شیرینی ایمان فاصله و تفاوت بسیار زیادی است. مانند تفاوت میان این که بگویید یک میلیارد و حرف آن را بزنید و اینکه آن را در اختیار داشته باشید. فرق این که بگویید یک میلیارد و اینکه آن را بدست آورید و آنگاه بگویید، چقدر است؟

انسان تنها در صورت وجود برخی از شروط می‌تواند طعم شیرین ایمان را بچشد:

1 ـ خداوند و پیامبرش از هر کسی برای انسان محبوب تر باشد:

 بنابراین:

(( ثَلَاثٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ وَجَدَ حَلَاوَةَ الْإِيمَانِ: أَنْ يَكُونَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِمَّا سِوَاهُمَا، وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لَا يُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ، وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ ))
((هر کس این سه ويژگی را داشته باشد شیرینی ایمان را می‌یابد: این که خداوند و رسولش از هرکسی برایش دوست داشتنی تر باشد، و انسان‌ها را به خاطر خداوند دوست داشته باشد و کفر ورزی را مانند افتادن در آتش ناپسند بداند))

[ متفق عليه از انس بن مالک ]

 اینکه خداوند و رسولش از هر چیزی برایش دوست داشتنی تر باشد. نکته‌ی دقیق اختلاف میان دوست داشتن خدا و رسول و چیزهای دیگر است. وقتی منافع شما با اوامر الهی در قرآنش و با اوامر رسول در سنت او در تضاد است و شما اطاعت از خداوند را ترجیح می‌دهید و منافع خیالی خود را زیر پا می‌نهید در آن زمان طعم شیرین ایمان را می‌چشید. در حقیقت نتایج و دستاوردهای بزرگی به دست می‌آید اما با صرف هزینه‌های زیاد.
گاهی منافع شما با نصوص شرعی در تضاد است یعنی شما یک شرکت دارید و سود فراوانی از آن می‌برید و شما مجبور به خرید کالایی شده اید که خداوند را خوش نمی‌آید و اگر این کالا را نخرید نمایندگی آن از شما گرفته می‌شود و کالا نیز حرام است و شما سود فراوانی هم از آن می‌برید. این امتحان دشواری است. وقتی شما این منفعت خود را زیر پا می‌نهید و به اطاعت از خداوند روی می‌آورید و به دنیای خود اهمیتی نمی‌دهید در اینجا طعم شیرین ایمان را می‌چشید. بهای شیرینی ایمان بسیار زیاد است و در این هنگام است که شرکت راضی می‌شود که هر چیزی را از آن وارد کنید به جز همان کالای ممنوعه و پس از تلاش‌های فراوان می‌پذیرد که این گونه باشد. این نکته‌ی بسیار مهمی است.

کسی که اطاعت از الله را بر منافع خود ترجیح دهد شیرینی ایمان را می‌چشد:

 شیرینی ایمان زمانی می‌آید که اطاعت از الله را بر منافع خود ترجیح دهید. خداوند در قرآن و پیامبر در سنتش از هر چیزی در دنیا و آن چه در آن است، برایت محبوب تر باشد. اگر این را ترجیح دهید خداوند شیرینی ایمان را به او می‌چشاند. این یک مورد است.

2 ـ دوستی و بیزاری:

 دومین مورد:

(( وَأَنْ يُحِبَّ الْمَرْءَ لَا يُحِبُّهُ إِلَّا لِلَّهِ ))
((و انسان‌ها را فقط به خاطر خداوند دوست داشته باشد))

 منتسب شدن به مومنان و محبت به آنان هرچند فقیر و ناتوان باشند. بیزاری از دشمنان دین گرچه قدرتمند و ثروتمند باشند. گاهی انسان خود را منسوب به منافع خود می‌کند. به قدرتمندان و ثروتمندان منتسب می‌شود، در برابر گناهان و اشتباهاتشان سکوت می‌کند، در تصرفات و رفتارشان دقت نمی‌کند، به اموال و بخشش هایشان طمع می‌ورزد. پس دوستی و بیزاری یکی از ارکان ایمان است؛ محبت به مومنان گرچه ناتوان و فقیر باشند و بیزاری از دشمنان دین گرچه ثروتمند و قدرتمند باشند.

3 ـ مؤمن از بازگشت به کفر چون افتادن در آتش متنفر باشد:

 مورد سوم:

(( وَأَنْ يَكْرَهَ أَنْ يَعُودَ فِي الْكُفْرِ كَمَا يَكْرَهُ أَنْ يُقْذَفَ فِي النَّارِ ))
((ومومن بازگشت به کفر را چون افتادن در آتش ناپسند بداند))

 این‌ها نشانه‌های رسیدن به خداوند است. امام حسن بصری می‌گوید: شیرینی ایمان را در سه چیز بجویید: در نماز، ذکر، و تلاوت قرآن؛ اگر یافتید یافتید و گرنه بدانید درب بسته است.
وجود مانع، به علت انجام کارهایی برخلاف خواست خداست. نیت‌هایی خدا ناپسندانه، شبهه‌هایی که شما را از خداوند دور می‌کند. شهوت‌ها شما را از دستورات خداوند باز می‌دارد. این یک حقیقت تلخ است.

میوه‌های اخلاص:

1 ـ باطن انسان مانند ظاهر او باشد:

نشانه‌ی رسیدن به خدا این است که با مردم انس نگیرید و گفته شده که انس گرفتن با مردم نشانه‌ی بدبختی است یعنی تنها ماندن در خانه برایتان خوشایند باشد. در تنهایی قرآن بخوانید و با پروردگار خود نیایش کنید، در خلوت باشید، به نماز بپردازید و با مردم انس نگیرید، مدح و ذم آنان از نظر شما یکسان باشد یعنی از نشانه‌های شیرینی ایمان این است که میوه‌های اخلاص را بچینید، میوه‌های اخلاص چیست؟ نخست عمل، یعنی بودن در میان مردم و یا تنها ماندن شما در خانه برایتان یکسان باشد و باعث کم و زیاد کردن نگردد. پیدا و پنهانت یکسان باشد. باطن و ظاهرت شما، خلوت شما مانند آشکار شما باشد. این اولین شاخص است. 

2 ـ عمل انسان با مدح یا ذم تغییری نکند و یکسان بماند:

 شاخص دوم عمل است که با تعریف یا انتقاد تفاوتی پیدا نکند:

﴿ قُلْ إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ﴾
﴿ بگو در حقيقت نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من براى خدا پروردگار جهانيان است﴾

( سوره انعام )

این نشانه‌ی دوم است.

6 ـ از میوه‌های رسیدن به خدا آرامشی است که خداوند به مؤمن بخشیده است:

 از جمله‌های نشانه‌های شیرینی ایمان و اخلاص این است که پس از انجام عمل نیک آرامشی از سوی خداوند به شما برسد که با آن احساس خوشبختی نمایید گرچه همه چیز را از دست دهید و با از دست دادن آن بدبخت شوید گرچه همه چیز در اختیار داشته باشید. این آرامش است.

نماز اولین ابزار ارتباط باخدا است زیرا انسان را از فحشا و فساد باز می‌دارد:

 برادران، این‌ها میوه‌های رسیدن به خدا بود. حقیقت این است که خداوند عز وجل نماز را به عنوان اولین ابزار ارتباط با خود قرار داده و پیامبر در احادیث بسیاری نماز را به عنوان نور توصیف نموده است:

(( الصلاة نور ))
((نماز نور است))

[مسلم از ابو مالک اشعري ]

 با نماز، نور از خداوند گرفته می‌شود و پاکی به دست می‌آید. مومن پاک است، نه کینه دارد، نه فریبکار است، نه تکبر، نه سنگدلی، نه ستم در او نیست تمامی این صفات ناپسند از مومن به دور است زیرا خداوند فرموده است:

﴿ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء َالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾
﴿ و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است﴾

( سوره عنكبوت: 45 )

 یک نهی ذاتی، کسی که با نماز از فحشا و منکر بازداشته نمی‌شود وی هرگز میوه‌های آن نماز را نخواهد چید:

﴿ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء َالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾
﴿ و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است﴾

( سوره عنكبوت: 45 )

 معنای اکبر چیست؟ علما گفته اند ذکر الله بزرگ ترین چیز در آن است، و برخی گفته اند: شما وقتی نماز می‌خوانید این که خداوند به یاد شماست از اینکه شما به یاد او هستید بیشتر و والاتر است، چگونه؟ هنگام نماز به یاد او هستید. وقتی او را ذکر می‌کنید واجبات بندگی خود را به جا آورده اید اما وقتی او شما را یاد می‌کند نور را در دل شما می‌افکند که با آن نور، خیر را خیر و شر را شر می‌بینید اما وقتی او شما را یاد می‌کند به شما حکمت می‌بخشد و کسی که حکمت داده شده چیزهای زیادی داده می‌شود و اگر شما را یاد کند به شما آرامش می‌دهد، خداوند متعال می‌فرماید:

 

﴿ فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (81) الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ (82) ﴾
﴿ پس اگر میدانید كدام يک از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است *كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏ اند آنان راست ايمنى و ايشان راه‏يافتگانند ﴾

( سوره انعام )

 اگر او شما را یاد کند به شما خشنودی می‌بخشد و اگر به یاد شما باشد به شما اعتماد به نفس می‌بخشد.

از میوه‌های نماز صحیح:

1 ـ ارتباط با خداوند بزرگ:

 میوه‌های نماز درست بیش از حد تصور است. آیا می‌دانید چه می‌کنید؟ با مطلق ارتباط برقرار می‌کنید. با بسیار دانا و حکیم و رحیم و قدرتمند ارتباط برقرار می‌کنید.

﴿ قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى * قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴾
﴿ آن دو گفتند پروردگارا ما مى‏ ترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند* فرمود مترسيد من همراه شمايم مى ‏شنوم و مى ‏بينم﴾

( سوره طه )

 اگر خداوند با شما باشد چه کسی در مقابل شما تاب می‌آورد؟ و اگر خداوند بر علیه شما باشد چه کسی از شما حمایت می‌کند؟ از نتیجه‌ها و میوه‌های ارتباط و رسیدن به خدا این است که نماز میوه‌های بسیار تازه ای دارد و شما آن را می‌چینید. اولین میوه، پاکی نمازگزار است. قلب وی سالم است. کینه ندارد. تکبر نمی‌ورزد. آزار نمی‌دهد. خودبرتر بین نیست. توطئه گر نیست و دل پاکی دارد:

﴿ يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) ﴾
﴿ روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‏ دهد *مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد ﴾

(سوره شعراء)

 برخی از علما گفته اند: قلب پاک قلبی است که به دنبال شهوت‌های خداناپسندانه نباشد و قلبی است که خبرهای متضاد با وحی الهی را باور و تایید نمی‌کند و از قوانین غیرالهی تبعیت نمی‌کند و تنها خداوند را می‌پرستد:

﴿ يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (89) ﴾
﴿ روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمى‏ دهد *مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد ﴾

(سوره شعراء)

2 ـ قلب پاک:

 از جمله میوه‌های نماز، قلب پاک است.

7 ـ از ثمره‌های رسیدن به خدا این است که میوه‌های نماز را بچینید:

 از ثمره‌های رسیدن به الله این است که میوه‌های نماز یعنی پاکی، نور و شادمانی را بچینید:

 

(( أرحنا بها يا بلال ))
((ای بلال ما را با اذان گفتن آرام نما))

[ ابو داود از سالم بن ابوجعد ]

 نماز نیایش است «اگر نمازگزار بداند با چه کسی نیایش می‌کند حواسش پرت نمی‌شود» نماز معراج است و نماز معراج مؤمن و اندیشه است.

(( ليس للمرء من صلاته إلا ما عقل منها ))
((از نماز انسان تنها چیزی از آن او است که به آن اندیشه می‌کند))

[ روایت ماثور ]

 بنابراین در روایت ماثور آمده است:

(( ليس كل مصل يصلي، إنما أتقبل الصلاة ممن تواضع لعظمتي، وكف شهواته عن محارمي، ولم يصر على معصيتي، وأطعم الجائع، وكسا العريان، ورحم المصاب، وآوى الغريب كل ذلك لي، وعزتي وجلالي إن نور وجهه لأضوء عندي من نور الشمس، على أن أجعل الجهالة له حلما، والظلمة نورا، يدعوني فألبيه ، ويسألني فأعطيه، ويقسم عليّ فأبره، أكلأه بقربي، وأستحفظه ملائكتي، مثله عندي كمثل الفردوس لا يمس ثمرها، ولا يتغير حالها ))
((هر نمازگزاری نماز نمی‌گزارد. من نماز را تنها از کسی می‌پذیرم که نسبت به بزرگی من فروتنی کند و شهوت از محارم من باز بدارد، بر نافرمانی من اصرار نورزد، گرسنه را اطعام کند، برهنه را بپوشاند، به مظلوم رحم نماید ،بیگانه را پناه دهد تمام این‌ها برای من است. به عزت و جلالم سوگند نور چهره‌ی چنین فردی از نور خورشید برای من درخشان تر است، من نادانی او را تبدیل به بردباری و تاریکی‌ها را تبدیل به نور می‌کنم، چون مرا بخواند اجابت می‌کنم، از من بخواهد به او دهم و به من سوگند خورد سوگند او را وفا می‌کنم، با مقرب کردنش به خود حمایتش می‌کنم و فرشتگان خود را نگهبان او قرار می‌دهم و داستان او نزد من چون داستان بهشت برین است که میوه اش دست نخورده است و تغییری در آن ایجاد نمی‌شود))

[ديلمي از حارثه بن وهب ]

8 ـ لذت از عبادت‌ها:

 برادران، از نشانه‌های رسیدن به خدا این است که از عبادت‌ها لذت ببرید. تفاوت میان عبادت‌ها و عادت‌ها در چیست؟ دین‌های زمینی قراردادی اند، عاداتی دارند، دارای حرکات، سکنات، اشاره‌ها و علامت‌های بی معنایی هستند اما عبادت‌ها چنان که امام شافعی می‌گوید بستگی به مصالح انسان‌ها دارد مثلا نماز:

﴿ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء َالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾
﴿ و نماز را برپا دار كه نماز از كار زشت و ناپسند باز مى دارد و قطعا ياد خدا بالاتر است﴾

( سوره عنكبوت: 45 )

 یعنی محال و هزاران بار محال است که نمازگزار مرتکب فحشا یا فساد شود، یا آزار دهد، خودبرتربین باشد، یا توطئه کند، فریبکار باشد زیرا نماز نهی می‌کند و این نتیجه و میوه‌ی نماز است.

﴿وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ﴾
﴿ و قطعا ياد خدا بالاتر است ﴾

 بزرگترین مورد آن یا اینکه خداوند شما را یاد کند و شما در حال نماز باشید یاد خداوند از ذکر کردن او توسط شما بزرگتر و بیشتر است. به شما امنیت، آزادی، اراده قوی، دیدگاه درست، حکمت، ثروت، نیرو، عزت می‌دهد. پاک و منزهی و کسی را که تو دوست باشی خوار نشود و کسی که تو دشمن او باشی عزیز نشود.

مومن مرتبط با خدا در هنگام ادای عبادات احساس خوشبختی وصف ناشدنی دارد:

از نتیجه‌های رسیدن به خدا این است که از عبادت لذت می‌برید. از ماه رمضان لذت می‌برید. رمضان ماه عبادت است. اما نزد بسیاری از مردم ماه عادی است، ماه میهمانی و شب بیداری برای پیگیری سریال‌ها اما رمضان برای شما زیباترین ماه است. رمضان ارتباط با خداست. رمضان عبادت و اطاعت است. از نشانه‌های رسیدن شما به خداوند این است که از عبادت‌ها لذت می‌برید. گاهی انسان حج می‌گزارد و از حج باز می‌گردد و از همه چیز به جز حج سخن می‌گوید. اینکه به کجا سفر کرده و کجا پیاده شده و سوار هواپیما شده است. رسیدن به فرودگاه و استقبال کنندگان و آب سرد و غذای عالی و گرمای زیاد را بیان می‌کند. در حج چه احساسی داشتی؟ تو در طواف بودی و در کنار حجر الاسود چه حسی داشتی؟ در سعی و در عرفات چه احساسی داشتی؟ مشکل اینجاست. نشانه‌ی رسیدن به خدا این است که عبادات عامل خوشبختی و شادی می‌گردد و حقیقت چنان که شاعر می‌گوید:

آن که مُرد و آرام گرفت مُرده نیست مرده زنده ایست که مرده
***

وحی آسمانی یا صدای غریزه، تنها دو راه در مقابل انسان:

انسان وقتی با خداوند ارتباط برقرار می‌کند زنده می‌شود:

﴿ أَوَ مَنْ كَانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْنَاهُ (122) ﴾
﴿ آيا كسى كه مرده[دل] بود و زنده‏ اش گردانيديم﴾

( سوره انعام)

﴿وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ (22)﴾
﴿ و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‏ توانى شنوا سازى﴾

(سوره فاطر)

 انسان بی ارتباط با خداوند مرده است یا مانند خانه‌ی ویرانه است. بنابراین آیه شریفه می‌گوید:

 

﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ (24) ﴾
﴿ اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى ‏بخشد﴾

( سوره انفال)

 دقت کنید:

﴿ فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لك فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ (50) ﴾
﴿ پس اگر تو را اجابت نكردند بدان كه فقط هوسهاى خود را پيروى مى كنند﴾

(سوره قصص)

 شما بر سر دو راه هستید که راه سومی ندارد یا دعوت خدا را اجابت می‌کنید یا دعوت شهوت را می‌پذیرید. یا با خدا و یا با شهوت و نفس. با خدا و آخرت یا با شهوت و دنیا. یا به وحی آسمان لبیک می‌گویید و یا ندای غریزه را پاسخگو هستید. بنابراین:

﴿ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ (24) ﴾
﴿اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد چون خدا و پيامبر شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى ‏بخشد آنان را اجابت كنيد و بدانيد كه خدا ميان آدمى و دلش حايل مى‏ گردد﴾

( سوره انفال)

عاقل کسی است که گاه گاهی اعمال خود را بررسی و محاسبه کند:

 برادران، امیدوارم که خودم و شما گاه گاهی خود را محاسبه کنیم و در نماز خود بیندیشیم که آیا این همان نمازی است که خداوند می‌خواهد؟
برادری با من سخن می‌گفت که در عمره بود، در حریم کعبه نماز خوانده بود و بسیار می‌گریست و می‌گفت: این نمازی بود که خداوند می‌خواست و با این نماز احساس می‌کردید همه چیز از آن شماست. یعنی پروردگاری بزرگ شما را دعوت به نماز پنجگانه در روز نموده است تا بایستید و بدون طمئنینه و آرامش با تکبیر آغاز کنید و با سلام پایان دهید حال آنکه غرق در حساب و کتاب و افکار هستید؟ به شخصی گفتند مغرب را دو رکعت خواندی گفت من مطمئنم سه رکعت خواندم. گفتند چطور؟ گفت زیرا من سه صندوق در محل کارم دارم و هر کدام از آن‌ها یک ایراد داشت و در رکعت اول ایراد اولی و در دومی ایراد دومی و در رکعت سوم مشکل سومی را حل نمودم. سه رکعت، او مطمئن بود. افکار بی ربط به نماز به ذهن می‌آید در حالی که شما در نماز هستید این نمازی است که خداوند خواسته است؟ اگر خداوند به کسی لطف کند و عمره نصیبش نماید یا حج نصیب او نماید و در بیت الله الحرام نماز بخواند و احساس می‌کند که این نماز با تقرب و گریه همراه است. این نماز انسان را به خدا می‌رساند و نمازی است که خداوند متعال خواسته است.

نماز، تنها از کسی قبول می‌شود که نسبت به بزرگی خالق فروتن شده و شهوتش را از محارم الهی باز دارد:

 من همیشه این مثال را به کار می‌برم. وقتی می‌گویم انسان کلمه ای است که شش میلیارد انسان را در بر می‌گیرد و کافی است که یک صفت به انسان بیفزایم و بگویم مسلمان و در این صورت دامنه‌ی این کلمه از شش میلیارد به یک و نیم میلیارد می‌رسد و حلقه تنگ تر می‌شود. بگویم مسلمان عرب این عدد به پانصد میلیون می‌رسد. مسلمان عرب عالم، دایره تنگ تر می‌شود. بگویید دکتر، بگویید پزشک قلب، هر چقدر صفت به آن بیفزایید دایره تنگ تر می‌شود. این آیه را با این مثال مقایسه کنید:

﴿ إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا * إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا * وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا * إلاّ الُمُصَلّيِنَ ﴾
﴿ به راستى كه انسان سخت آزمند [و بى‏ تاب] خلق شده است*چون صدمه‏ اى به او رسد عجز و لابه كند *و چون خيرى به او رسد بخل ورزد* جز نمازگزاران﴾

( سوره معارج )

 یک میلیارد و پانصد میلیون نفر مسلمان و غالبا یک میلیارد از آنان نماز می‌خوانند:

﴿ إِلَّا الْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ * وَالَّذِينَ فِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ * لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ * وَالَّذِينَ يُصَدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ * وَالَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ * إِنَّ عَذَابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ * وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ * وَالَّذِينَ هُم بِشَهَادَاتِهِمْ قَائِمُونَ * وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ * أُوْلَئِكَ فِي جَنَّاتٍ مُّكْرَمُونَ ﴾
﴿ غير از نمازگزاران * همان كسانى كه بر نمازشان پايدارى مى كنند * و همانان كه در اموالشان حقى معلوم است * براى سائل و محروم * و كسانى كه روز جزا را باور دارند *و آنان كه از عذاب پروردگارشان بيمناكند * چرا كه از عذاب پروردگارشان ايمن نمى‏ توانند بود و كسانى كه دامن خود را حفظ مى كنند * مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند * و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند *و كسانى كه امانتها و پيمان خود را مراعات مى كنند* و آنان كه بر شهادتهاى خود ايستاده‏ اند *و كسانى كه بر نمازشان مداومت مى ‏ورزند *آنها هستند كه در باغهايى [از بهشت] گرامى خواهند بود﴾

( سوره معارج )

با افزودن هر صفت، دایره آن تأثیر مقدسی که این مشکل را حل می‌کند، تنگ تر شد:

(( ليس كل مصل يصلي، إنما أتقبل صلاة ممن تواضع لعظمتي وكف شهواته عن محارمي ولم يصر على معصيتي وأطعم الجائع، وكسا العريان، ورحم المصاب وآوى الغريب كل ذلك لي، وعزتي وجلالي إن نور وجهه لأضوء عندي من نور الشمس، على أن أجعل الجهالة له حلما، والظلمة نورا، يدعوني فألبيه ، ويسألني فأعطيه، ويقسم علي فأبره، أكلأه بقربي، وأستحفظه ملائكتي، مثله عندي كمثل الفردوس لا يمس ثمرها، ولا يتغير حالها ))
((هر نمازگزاری نماز نمی‌گزارد. من نماز را تنها از کسی می‌پذیرم که نسبت به بزرگی من فروتنی کند، شهوت از محارم من بدارد، بر نافرمانی من اصرار نورزد، گرسنه را اطعام کند، برهنه را بپوشاند، به مظلوم رحم نماید، بیگانه را پناه دهد تمام این‌ها برای من است. به عزت و جلالم سوگند نور چهره‌ی چنین فردی از نور خورشید برای من درخشان تر است و من نادانی او را تبدیل به بردباری و تاریکی‌ها را تبدیل به نور می‌کنم و چون مرا بخواند اجابت می‌کنم و از من بخواهد به او دهم و به من سوگند خورد سوگند او را وفا می‌کنم و با مقرب کردنش به خود حمایتش می‌کنم وفرشتگان خود را نگهبان او قرار می‌دهم و داستان او نزد من چون داستان بهشت برین است که میوه اش دست نخورده است و تغییری در آن ایجاد نمی‌شود))

[ديلمي از حارثه بن وهب ]

 برادران، حاصل این دیدار مبارک این است که اگر به خدا رسیدید نتیجه‌ی این رسیدن چیست؟ سخن از ثمرات رسیدن به خدا بود.

موضوع اعجاز علمی:

 به موضوع علمی می‌پردازیم.

اندیشه در آفرینش آسمان‌ها و زمین، ما را در برابر عظمت خداوند قرار می‌دهد:

 برادران، می‌دانیم که اگر بخواهید علم شریعت را بخوانید باید فقه، تفسیر، حدیث، سیرت و موضوعات بسیاری را بخوانید مانند فقه تطبیقی، یا تاریخ شریعت اسلام، یا اصول فقه تا آخر اما مسلمانان نمی‌دانند که اصل دین این است که خداوند را بشناسید. اصل دین شناخت خداوند است. چیزی که همیشه می‌گویم اگر امر کننده را بشناسید و سپس اوامر را بدانید در اطاعت امرکننده فنا می‌شوید اما اگر امر را بدانید ولی امر کننده را نشناسید سعی می‌کنید شانه خالی کنید.
بنابراین همان آیات قرآن کریم درباره‌ی تقرب به الله که حدود هزار آیه است کافیست که از اندیشه و آیات هستی آسمان و زمین و آفرینش انسان سخن می‌گوید. بر اساس این آیات هستی روشن می‌شود گه باید در آفرینش آسمان‌ها و زمین بیندیشیم. همیشه می‌گویم تفکر در آفرینش آسمان‌ها و زمین ما را رو به روی بزرگی و عظمت خداوند قرار می‌دهد. بلکه تفکر در آسمان‌ها و زمین کوتاه ترین راه رسیدن به خدا و گسترده ترین راه ورود به درگاه خداوند است؛ زیرا در این بازه به خود او و دستورات او و آفرینش او شناخت پیدا می‌کنیم. شناخت او اصل دین است شناخت دستورات او اصل علم شریعت است و شناخت آفریده‌های او اصل منافع دنیا است. مسلمان نیاز فراوان به شناخت او دارد تا بتواند دستوراتش را پایبند باشد. اگر امر کننده را شناختید و سپس دستور را دانستید در اطاعت از امر کننده غرق می‌شوید.

بینی از نشانه‌های عظمت خداوند:

 نمونه و مثال ساده همین بینی است که سیستمی بسیار دقیق است. در درون بینی سطوح نابرابری وجود دارد و هوا در ورود به بینی مسافت زیادی را می‌پیماید چرا؟ گفته اند زیرا حرارت بدن انسان، سی و هفت درجه است و شاید در زمستان هوای بیرون که صفر درجه است را تنفس کند و با این مسافت طولانی و با طی این مسیر در هم پیچیده هوا گرم می‌شود و با حرارت مناسب به ریه می‌رسد.

این سطوح در هم پیچیده یک ویژگی دارد. مویرگ‌های مخصوص ماهیچه در آن است. اگر این ماهیچه‌ها انبساط یابند مقدار خون افزایش پیدا می‌کند و اگر انسان در روزهای بسیار سرد در آینه به بینی اش بنگرد آن را قرمز می‌یابد این رنگ از کجا آمده است؟ از انبساط مویرگ‌های درون بینی حاصل می‌شود. با انبساط آن مقداری خون گرم می‌آید و این سطوح را گرم می‌کند و هوایی که از میان آن رد می‌شود گرم می‌گردد برای همین کسانی که از دهان تنفس می‌کنند به بیماری‌های زیادی دچار می‌شوند اما اگر از بینی اش تنفس کند این ويژگی‌های عجیب به کار گرفته می‌شود. سطوح نادر هم پیچیده و تو در تو و مجهز به رگ‌های خونی و دارای ماهیچه که وقتی انبساط پیدا می‌کند مقدار خون در آن افزایش می‌یابد و هوای تنفس شده از طریق بینی را گرم می‌کند.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر