حالت سیاه
02-05-2024
Logo
تربیت اسلامی – تربیت فرزندان در اسلام 2008 - درس (24-36) : تربیت اجتماعی -7- آداب غذا خوردن - 1
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

خداوند جهانیان را سپاس می‌گوییم و بر سیدنا محمد راستین وعده‌ی امانت دار درود می‌فرستیم. بار خداوندا، ما را از تاریکی‌های جهل و گمان به سوی نور شناخت و دانش و از لجنزار شهوت‌ها به سوی باغ‌های بهشت تقرب بیرون ببر.

تربيت اجتماعی "آداب غذاخوردن":

برادران گرامی، با درس بیست و چهارم از دروس تربیت فرزندان در اسلام و با موضوع تربیت اجتماعی در خدمت شما هستیم و امروز به آداب غذا می‌پردازیم.

اسلام هرمی چهار بخشی است: عقیده، معاملات، عبادات و آداب:

پیش از هر چیز: اگر درست باشد که اسلام هرمی چهار بخشی است؛ رأس هرم عقیده و مهم‌ترین مسأله در دین است. اگر عقیده درست باشد عمل درست می‌شود و اگر عقیده فاسد شود عمل نیز فاسد می‌شود. اگر عمل درست باشد انسان سالم می‌ماند و در دنیا و آخرت خوشبخت باقی می‌ماند.
imageبخش دوم: بخش عبادات، زیرا انسان همان طور که خداوند عز وجل فرموده است:

﴿ وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾
(و جن و انس را نيافريدم جز براى آن‌كه مرا بپرستند)

( سوره ذاريات )

از آن‌جا که انسان برای پرستش آفریده شده است پس نماز، روزه، حج، زکات ستون دین است.
بخش سوم: بخش معاملات، فروش، خرید، ازدواج، طلاق، کفالت، و حواله است.
اول عقیده، دوم عبادات، سوم معاملات، چهارم آداب: آداب در اسلام منحصر به فرد است. مشخص و معین است. وقتی خورد، نشست، سخن گفت، رفت، وقتی سخنی مؤدبانه گفت، پس ادب یکی از اصول دین است.
برای همین وقتی پیامبر علیه الصلاة والسلام درباره‌ی ادب سؤال شد فرمود:

(( أدبني ربي فأحسن تأديبي ))
((پروردگارم مرا به نیکوترین شکل تربیت نمود))

[ابن سمعانى در أدب الإملاء از ابن مسعود]

آداب با آموزش و مرام شناخته می‌شود:

برادران، دو حقیقت مهم را برایتان روشن می‌کنم. حقیقت اول: آداب با آموزش و مرام شناخته می‌شود. چگونه؟ به پسر کوچک خود می‌گویید: پسرم با دست راست خود بخور. آموزش، چنانکه پیامبر علیه الصلاة والسلام به یکی از کودکان گفت:

(( سَمّ اللَّه، وكلْ بيمينك، وكلْ مما يلَيك ))
((بسم الله بگو، با دست راست خود بخور و از جلو خودت بخور))

[بخاری، مسلم، أبو داوود، ترمذی و مالک از عمر بن أبي سلمه ]

با آموزش یاد گرفته می‌شود. اما اکنون به درجه‌ای بالاتر می‌رویم. انسان وقتی با خدا ارتباط برقرار می‌کند. گفته می‌شود مکارم اخلاق نزد خداوند متعال است. وقتی خداوند بنده‌ای را دوست بدارد؛ به او اخلاق نیکو می‌بخشد. چگونه؟ توضیح:
اگر شخصی پیش از توبه معتاد به شنیدن آهنگ و ترانه باشد و به برخی از ترانه‌ها به شدت وابسته است. وقتی توبه می‌کند شریعت به او دستور می‌دهد از گوش دادن به ترانه‌ها خودداری کند. دیگر به ترانه گوش نداده است، اما زمانی این ترانه‌های محبوبش بی اختیار به گوشش می‌رسد. میان شنیدن و گوش فرا دادن تفاوت است:
در گوش فرا دادن معصیت است یعنی نشسته و گوش داده است. اما وقتی سوار بر ماشینی است و این ترانه در خودرو پخش می‌شود و با اینکه توبه نموده اما تحت تاثیر قرار می‌گیرد ولی پس از مدتی که خود را با شریعت همگام می‌سازد؛ از آن ترانه بیزار می‌گردد.
در حالتی دیگر شخص توبه کرده و می‌داند گوش دادن به ترانه حرام است و از این کار خودداری می‌کند ولی وقتی با خداوند عز وجل ارتباط برقرار می‌کند قلب او با شناخت خداوند مشرف می‌گردد و به حالتی والاتر منتقل می‌شود.
پس شهامت این است که نفس خود را به سطح شریعت برسانید. روایت است:

(( نعم العبد صهيب، لو لم يخف الله لم يعصِه ))
((صهیب چه بنده‌ی خوبی است، اگر از خدا نمی‌ترسید باز هم نافرمانی او نمی‌کرد))

[ سخاوی در المقاصد الحسنه ص/449]

بیماری‌های روانی، خروج از اصل فطرتی است که خداوند انسان را بر اساس آن آفریده است:

گاهی ارتباط شما به خدا و روی آوردن به او رنگ کمال می‌گیرد. این کلام مرا به سخنی دقیق واداشت. فطرت داریم و صبغه. هر نوزادی بر اساس فطرت زاده می‌شود. فطرت یعنی دوست داشتن کمال.
همه‌ی ما و تمام مسلمانان و تمام زمینیان از آدم تا روز قیامت بر اساس کمال سرشته شده‌اند و اگر این سرشت نمی‌بود هرگز عذاب وجدان نیز وجود نمی‌داشت. اکنون بیشترین بیماری رایج در جهان افسردگی است. افسردگی چیست؟ خارج شدن از اصول فطری. نه دینی، نه مانعی، نه اصولی و نه ارزشی. اما فطرت وجود دارد.
imageبنابراین در یکی از هتل‌های آلمان بر بالای تختخواب نوشته شده بود: اگر امشب خوابتان نبرد دلیل آن تختخواب ما نیست؛ چرا که تخت خواب نرم و راحت است بلکه دلیلش گناهان شما است که بسیار است.
انسان وقتی از اصول فطری خود خارج می‌شود عذاب می‌کشد، این عذاب افسردگی نام دارد. می توان آن را فروپاشی درونی، احساس کمبود یا دلتنگی نامید. انسان وقتی از اصول فطری خود بیرون می‌رود عذاب می‌کشد.
در مقابل وقتی با خداوند عز وجل ارتباط دارد نفس وی مرام و صبغه‌ی کمال به خود می‌گیرد. فطرت یعنی کمال را دوست داشته باشید نه این که کامل باشید و دلیل:
دزدها وقتی مالی را می‌دزدند آن را با عدالت میان خود تقسیم می‌کنند. پس از آن می‌گویند ای خدا ما را رسوا نکن.
انسان اگر منحرف شود؛ باز هم فطرتی دارد. گاهی انسان بسیار منحرف در هنگام ازدواج به دنبال دختر بسیار شریفی می‌گردد. گاهی اوقات انسانی که هدفش مبارزه با دین است؛ برای دخترش به دنبال مدرسه‌ی اسلامی می‌گردد. تناقض بسیار زیادی وجود دارد. موقعیت دوم فطرت، هر نوزادی بر اساس فطرت زاده می‌شود. اگر نیکی را دوست نمی‌داشتید از انجام بدی معذب نمی‌شدید. اگر عدالت را دوست نمی‌داشتید؛ در صورت ستم نمودن احساس دلتنگی نمی‌داشتید. اگر مهربانی را دوست نمی‌داشتید وقتی سنگدلی می‌کردید عذاب وجدان نمی‌گرفتید. بیماری‌های روانی به دلیل خارج شدن از حد و مرز اصل فطرت است.

کسی که به درگاه خداوند توبه کند و با او آشتی نماید احساس آرامش غیر قابل تصوری دارد:

چیزی که امیدوارم روشن باشد این است که هرگز خداوند ما را به چیزی دستور نداده مگر آنکه محبت آن چیز را در فطرت ما کاشته است. بنابراین به محض توبه و آشتی با خدا و انجام فرامین او احساس آرامش توصیف ناپذیری دارید. گویی بارهای سنگینی چون کوه از دوش شما برداشته شده است زیرا به فطرت خود بازگشته‌اید. حتی عوام می‌گویند: احساس آرامش می‌کنم که ارث را با عدالت تقسیم نمودم. راحت شدم. او آرام شد اما وقتی ستم می‌کند به جوش می‌آید.
پس اگر انسان خودخواه باشد به تعبیر رایج اگر از خداوند فرمان برد؛ آرام می‌شود. به راستگو بنگرید که از راست گفتن خود لذت می‌برد و شخص باانصاف از انصاف خود و انسان کامل از کمال خود لذت می‌برند.
به خدا سوگند حتی باید بگویم: حتی اگر روز رستاخیزی هم نباشد آن که بر فرمان الهی پایبند بوده خودش در دنیا پاداش خود را در قالب آرامش روانی دریافت می‌کند. بنابراین خداوند سلامتی، هوش، مال و زیبایی را به بسیاری از آفریدگانش می‌بخشد اما آرامش را تنها به مؤمنان برگزیده‌اش می‌بخشد.

تناسب آداب با فطرت:

به خدا سوگند برادران، در قلب مؤمن چنان امنیت، سلامتی، راحتی، خوشبختی، آرامش، تعادل و اطمینانی وجود دارد که اگر به تمام اهل یک سرزمین داده شود؛ آنان را کافی است. یعنی ایمان یک درجه‌ی بسیار والا برای تقرب است:
خودروی آخرین مدل 2008، گران‌ترین ماشین از بهترین کارخانه را اگر به راه ناهموار ببرید که دارای صخره، تپه، چاله و ناهمواری‌ها است؛ صداهایی از آن خواهید شنید. خواهید دید که امکان رفتن نیست. صداهای برخورد با سنگ‌ها را می‌شنوید. بسیار ناراحت می‌شوید. آن را در راه آسفالته برانید. حرکتی روان، سرعت، هیچ صدایی هرگز شنیده نمی‌شود زیرا این ماشین برای این راه اسفالت طراحی شده است.
ازدواج کردید. با همسر می‌نشینید. خداوند او را مایه‌ی بزرگواری شما نهاده است. بر اساس منهج الهی حرکت می‌کند، نماز شب می‌خواند. این بر اساس برنامه‌ی الهی است. اما اگر با زنی نامحرم گفتگو کردید و در این گفتگو بر اساس برنامه‌ی الهی پیش نرفتید؛ احساس دلتنگی می‌کنید. به بیان امروزی اگر حساسیت داشته باشید: شفافیت، وقتی گناه می‌کنید احساس می‌کنید میان شما و خدا مانعی ایجاد شده است. زیرا شما برنامه ریزی شده اید. به بیان دیگر شکل یافته اید، به بیانی دیگر سرشته شده اید، آفریده شده اید. بر اساس اطاعت از خداوند طراحی گشته‌اید و اگر از او فرمان برید با فطرت خود آشتی کرده و در دنیا و آخرت خوشبخت هستید اما اگر نافرمانی کنید از درون فرو می‌پاشید و احساس نقص و ستم دارید. کسی که به یکی از همسرانش ظلم می‌کند، ويژگی‌های عجیبی دارد. بسیار سنگدل می‌شود. خیلی زود کتک کاری می‌کند. از درون به هم می‌ریزد. این فطرت است.
پس آداب با فطرت تناسب دارد. کارهای منافی آداب با فطرت نیز تناقض دارد. اما مرام و صبغه: فطرت مهربان را دوست دارد اما مرام، خود مهربان می‌شود. صبغه مثبت است. فطرت فقط محبت است. اینکه کمال را دوست داشته باشید یک چیز است و اینکه کامل باشید چیزی دیگر است.

فطرت میان انسان‌ها مشترک و مرام، با ارتباط بنده با خداوند عز وجل کامل می‌شود:

این آداب، آداب غذاخوردن، نوشیدن، عیادت، دیدار، رانندگی ماشین، بوق زدن در ساعت دو نیمه شب برای همسر که در طبقه‌ی چهارم است که به دنبال او آمده اید تا او را از خانه مادرش ببرید و پیاده نمی‌شوید به آنان بگویید و همچنان دستتان روی بوق ماشین است و بوق می‌زنید؟!
پیامبر علیه الصلاة والسلام وقتی وارد خانه‌اش می‌شد لباسش را جمع می‌نمود تا صدای خش خش آن همسرش را بیدار نکند. این فطرت است.
فطرت برای همه‌ی مشترک است. از آنجا که بر اساس کمال سرشته شده‌ایم؛ اگر گناه کنیم احساس دلتنگی می‌کنیم. این پاسخ فطرت است. اگر اشتباه کنیم دلگیر می‌شویم. اما مرام، با ارتباط شما با خدا کامل می‌شود. انسان مرتبط با خدا حیا دارد. ادب، مهربانی، انصاف دارد.
پس کمال یا از طریق آموزش، هوش یا ارتباط با خدا حاصل می‌شود. انسانی دور از خدا اما باهوش است. به حدی که شگفتی دیگران را بر می‌انگیزد و منافع خود را برآورده می‌کند. ادب تجاری دارد برای اینکه منافع خود را محقق نماید. این بسیار رواج دارد. این انسانی که ادب تجارت دارد؛ وقتی تحریک شود و یا منافع او مورد تهدید قرار گیرد؛ تحریک شده و مانند حیوان وحشی تغییر می‌کند، مثلا:
کودکی در کشوری اروپایی به ماشینی دست تکان داد ولی ماشین نایستاد. پدرش از شرکت حمل و نقل شکایت کرد و مبلغ هنگفتی را گرفت. اگر ماشین دوم نمی‌آمد این کودک آواره می‌شد و نمی‌توانست به خانه باز گردد. ملت‌هایی به طور کامل می‌میرند.

کشتن یک انسان در یک کشور جرمی نابخشودنی است و کشتن یک ملت مسلمان مساله‌ای قابل بررسی است
* * *

یک میلون کشته در عراق، یک میلیون معلول، پنج میلیون آواره و این مجرم آمد تا مردم او را تمجید کنند اما با کفش سیلی می‌خورد.

خداوند کسی را که فقط به خاطر منافع خود اخلاق هوشمندانه داشته باشد، رسوا می‌کند:

imageمشکل این جا است که گاهی انسان با هوش خود شگفتی دیگران را بر می‌انگیرد. اما وقتی منافع او در خطر است و احساس خطر می‌کند تبدیل به وحشی درنده می‌شود. و گویا خداوند عز وجل خواسته حیله‌های دشمنان به ملت‌ها نرسد. مثلا:
پیش از یازدهم سپتامبر غرب، تمدن بود. حقوق بشر، همسانی فرصت‌ها، حق دادخواهی، جهانی سازی، احترام تمام ادیان، هر ارزش و اصولی، انسان بسیار بزرگداشته می‌شد، اما پس از یازدهم سپتامبر غرب تبدیل به یک وحشی شد.
بنابراین خداوند عز وجل ضامن است که کسی که با هوش خود فقط در پی تحقق منافع باشد ناگزیر خداوند او را رسوا می‌کند:

﴿ مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ ﴾
(خدا بر آن نيست كه واگذارد)

آیه:

﴿ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ ﴾
(مؤمنان را به اين [حالى] كه شما بر آن هستيد)

( سوره آل عمران آیه: 179 )

اگر به آیه دقت کنیم خداوند نمی‌پذیرد که یک امت با ادعای دروغین بر سایر امت‌ها تسلط یابد و بنابراین حقیقت آن را آشکار می‌کند.

کسی که با خدا ارتباط دارد استعدادی نشأت گرفته از مرام دارد:

نکته‌ی دقیق در باره‌ی آداب است؛ ما آدابی داریم که اصل آن مرام و ارتباط با خدا است. آدابی که اصل آن هوش است. اگر شخصی به کشورهای غربی سفر کند محترم شمرده می‌شود. در قرارها و معاملات خود دقیق اند و این زیبا است. اما این باعث نمی‌شود که غرب تمدن خود بر روی آوار ملت‌ها استوار کند و ثروت خود را از فقر دیگران بدست نیاورد و شکوه خود را با خواری دیگر ملت‌ها کسب ننماید. آزادی خود را با سرکوب ملت‌ها ایجاد نکند. زندگی‌اش را بر اساس مرگ ملت‌ها استوار نسازد. این امری بسیار روشن است. امیدوارم که هرگز این اخلاق را نداشته باشند. فقط هوش. هوش ناشی از منافع. این از حساب ما بیرون است. اما مؤمن پیش از صبغه اخلاق خود را از روش آموزش به دست می‌آورد و پس از ارتباط با خدا جزئی از طبیعت او می‌شود. این حقیقت اول در زمینه‌ی آداب است. مثلا خداوند عز وجل می‌فرماید:

﴿ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى ﴾
(ديده [اش] منحرف نگشت و [از حد] در نگذشت)

( سوره نجم )

شما به عنوان مهمان وارد خانه‌ای می‌شوید. حرکتی می‌شنوید. کتابی می‌بینید. کامپیوتری می‌بینید. درست نیست دست به چیزی بزنید، هر کاری نیاز به اجازه دارد. حتی باز کردن کتابی که از شما نیست ممنوع است. یعنی نیاز به اجازه دارید. کسی که با خدا ارتباط دارد ذوق و استعداد دارد. استعداد از مرام می‌آید. کسی که در کلاس درس شرکت می‌کند معلوماتی دارد، آموزش‌هایی یافته است. اما اولی پذیرفته است. آداب یادگیری پذیرفته است. آداب مرام والاترین چیز است. اما آداب منافع و مصالح غیر قابل قبول است.

آداب والا، از نزد خداوند عز وجل است:

برادران، دلیل اینکه آداب والا از نزد خداوند است:

(( أدبني ربي فأحسن تأديبي ))
((پروردگارم مرا به نیکوترین شکل تربیت نمود))

[ابن سمعانى در أدب الإملاء از ابن مسعود]

به خدا‌ ای برادران ممکن است سی سال با کسی همسایه باشید و هرگز از او یک سخن ناسنجیده و یا شوخی کوچکی نشنوید.
به خدا سوگند سخنان پیامبر شگفتی آور است! دختری لباس نازک می‌پوشد، می‌فرماید: دخترم این لباس نمایان می‌کند. ببینید عبارت بعدی شخص را به حرج می‌اندازد. استخوان‌هایت را نشان می‌دهد. استخوان هرگز شهوت انگیز نیست. عبارت‌های دیگر شهوت انگیز است. این لباس استخوان‌هایت را نمایان می‌کند.
زن صحابی بزرگوار از شوهر خود شکایت می‌کند. به سیدنا عمر می‌گوید: او همیشه روزه است و نماز شب می‌خواند. عمر متوجه موضوع نشد. به او گفت: آفرین به شوهر تو. سیدنا علی به او گفت: او از شوهرش شکایت دارد. روزها روزه می‌گیرد و شب‌ها نماز می‌خواند و به او توجهی نمی‌کند. به این ادب بنگرید.
زنی که سیده عائشه او را با حالتی دردآور دید. از شوهرش شکایت داشت که بسیار روزه گرفته و نماز شب می‌خواند. پیامبر شوهر او را فراخواند و به او دستور داد حق همسرش را ادا کند. مرد حق او را ادا کرد. در روز بعد زن خوشرو و خوشبو نزد عائشه آمد. به او گفت: چه شد؟ پاسخ داد: ما هم همان طور که مردم زندگی می‌کنند، زندگی می‌کنیم. این چه ادب والایی است؟!

دین، سراسر حیا است:

imageادب را از قرآن کریم بیاموزید.

﴿ فَلَمَّا تَغَشَّاهَا ﴾
(پس چون [آدم] با او [حوا] درآميخت)

( سوره اعراف آیه: 189 )

این کلمه حیا را از بین نمی‌برد.

﴿ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ ﴾
(يا با زنان آميزش كرده‏‌ايد)

( سوره نساء آيه: 43 )

بیندیشید.

﴿ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ ﴾
(و كسانى كه دامن خود را حفظ مى‌كنند * مگر بر همسران خود يا كنيزانشان كه [در اين صورت] مورد نكوهش نيستند)

دقت کنید:

﴿ فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ ﴾
(و هر كس پا از اين [حد] فراتر نهد آنان همان از حد درگذرندگانند)

( سوره مؤمنون )

در پس تمام انحرافات جنسی این عبارت وجود دارد. به شما می‌گوید: حیایی در دین نیست. نه به خدا تمام دین سراسر حیا است. حیا را از کتاب خدا بیاموزید. دین، سراسر حیا است.

اخلاق صبغه و مرام، اخلاق اصلی است و از منافع، شرایط و دشمنی‌ها تاثیر نمی‌پذیرد:

اکنون یک دلیل ذاتی و بسیار قوی وجود دارد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ﴾
(پس به [بركت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى)

( سوره آل عمران آيه: 159 )

یعنی ای محمد با رحمتی که از ارتباط تو با ما، در قلب تو ایجاد شد با آنان نرم و مهربان گشتی.

﴿ وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ ﴾
(و اگر تندخو و سختدل بودى)

( سوره آل عمران آيه: 159 )

اگر از ما دور می‌بودی؛ این دوری باعث سنگدلی می‌شد و این سنگدلی به صورت خشونت و خشم نمایان می‌گشت.

﴿ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ ﴾
(قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌‏شدند پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه)

( سوره آل عمران آيه: 159 )

این هم دلیلی دیگر.

(( إن هذه الأخلاق من الله فمن أراد الله به خيراً منحه خلقاً حسناً ))
((این اخلاق از سوی خداست و هر که را او بخواهد اخلاق نیکو می‌بخشد))

[طبرانی از أبي هريره ]

این اخلاق مرام‌گونه است. این اخلاق اصیل است. نه از منافع تأثیر می‌پذیرید و نه از شرایط و نه دشمنی‌ها. این اخلاق اصیل است. ارتباطی با فقر، ثروت، پیش یا پس از ازدواج، سلامتی و بیماری ندارد و اخلاقی ثابت است.

اخلاق مرام‌گونه و اخلاق افراد باهوش:

imageاما انسان مرفه که حال و روزش نسبتا خوب است، در سختی تبدیل به یک وحشی می‌شود. این کلام مرا واداشت تا دو اصطلاح را بیان کنم: یک موقعیت اخلاقی داریم و یک موقعیت انسان اخلاقی.
پزشکی سوار بر ماشین خود با سانحه‌ی تصادفی روبه‌رو می‌شود. سه زخمی در آن است و خون جاری است. افراد پیرامون مجروحان نیز او را به عنوان پزشک می‌شناسند. پریشان می‌شود. مجبور می‌شود بایستد و تعدادی از مجروحان را در ماشین خود سوار کند. این موضعگیری اخلاقی است. اما گاهی پزشک دوست دارد شناخته نشود و نمی‌ایستد. این تفاوت دارد. اینکه با انگیزه‌ی انسان اخلاقی، با انگیزه‌ی تقرب به خداوند عزوجل، با انگیزه‌ی مهربانی، این بیمار نجات داده شد. گاهی نیز برای حفظ شهرت خود می‌ایستید. این تفاوت میان اخلاق افراد باهوش و اخلاق بامرام است. من بر اخلاق بامرام اصرار دارم. شهامت شما این است که اخلاق مرام‌گونه داشته باشید و اگر کار نیکی انجام دادید و در مقابل آن پولی به شما داده شد؛ تحت تاثیر قرار نگیرید و اهمیتی ندهید.

﴿ إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُوراً ﴾
(ما براى خشنودى خداست كه به شما غذا می‌دهیم و پاداش و سپاسى از شما نمى‏‌خواهيم)

( سوره انسان )

این تفاوت میان موضعگیری اخلاقی از یک انسان اخلاقی است یعنی شما یک سند صدهزاری دارید و من به جای شما پرداخت می‌کنم؛ زیرا سند و دادگاهی است و صاحب سند انسانی است که شما از او می‌ترسید و او روش‌های ناپسندی برای بازگرفتن بدهی دارد و مغازه‌ی شما را می‌بندد و شما را به دادگاه می‌برد.
شخصی سوگند خورد که بیست میلیون لیره از شخصی برای سرمایه گذاری نزد اوست. از او رسیدی نگرفته و در یک سانحه می‌میرد. برای من به خدا سوگند خورد که هیچ کس در روی زمین از این مبلغ اطلاعی ندارد. بیست میلیون لیره. انسانی بسیار آرمند است، بسیار رازدار است، می‌ترسد، رسیدی از او نگرفته است. اگر رسید می‌داشت در خانه به مشکل بر می‌خورد. او به این انسان اعتماد کرده است. رسید نگرفته است. در حادثه ای مرده است. او نزد خانواده‌اش رفته و مبلغ را تقدیم آنان می‌کند.
چه زمانی در والاترین درجه‌ی امانتداری هستید؟ زمانی که در روی زمین بدهکار نباشید و کسی نسبت به شما ادعایی نداشته باشد.

فروهشته داشتن چشم، دلیل خشیت انسان نسبت به خداوند عز وجل است:

مثلا ما فروهشتن چشم داریم. در روی زمین هیچ قانونی انسان را از نگاه کردن منع نمی‌کند. این امر تنها در دین است. شخصی در خانه‌اش و در اتاق بسیار تاریک است. در ساختمان کناری زن همسایه با لباس بسیار نامناسب به بالکن می‌آید. زن او را نمی‌بیند. اما او آن زن را می‌بیند. آیا در روی زمین کسی وجود دارد که او را کنترل کند؟ هرگز، اگر چشم خویش را فرو بندد این دلیل ترس او از خداوند عز وجل است. خداوند عز وجل می‌فرماید:

﴿ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ ﴾
([خدا] نگاه‌هاى دزدانه و آن‌چه را كه دل‌ها نهان مى‌دارند مى‏‌داند)

( سورة غافر )

زنی بیمار نزد پزشکی از یک جای بدنش شکایت دارد اما او به جای دیگری از بدن وی نگاه می‌کند. چه کسی می‌داند که وی به جایی ممنوع نگریسته است؟ خداوند عزوجل.

﴿ يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ ﴾
([خدا] نگاه‌هاى دزدانه و آن‌چه را كه دل‌ها نهان مى‌دارند مى‏‌داند)

اخلاق سه نوع است؛ اخلاق صبغه اخلاق آموزش و اخلاق هوش:

بنابراین اخلاق صبغه اخلاق اصلی است. این‌ها آداب اصلی است. این‌ها اخلاقی است که انسان را به والاترین درجات ارتقا می‌دهد. اخلاق صبغه داریم و اخلاق آموزش و اخلاق هوش تجارت. غرب در این اخلاق مهارت دارد. یعنی مثلا:
گاهی حقوق حیوانات بر حقوق بشر ترجیح دارد. موضوعی دردناک وجود دارد که در برخی از کشورهای بیگانه سگ‌ها خوراک‌هایی می‌خورند که تمام ملت هند از آن محروم هستند. انواع گوشت‌هایی که سگ‌ها می‌خورند.
در آمریکا بودم و در آنجا عمل پیوند عضو برای سگ وجود دارد. عمل کاشت دندان وجود دارد. هر دندان دویست و پنجاه هزار هزینه دارد. کاشت دندان، کاشت با تمام جزئیات. روان پزشکانی برای سگ‌ها وجود دارد. در آفریقا قحطی است. وحشی گری را می‌بینید؟ اکنون سوخت هواپیماها از ذرت و سویا تامین می‌شود و به خاطر سوار شدن بر هواپیماهایی که سوخت نباتی دارند قیمت‌های مواد غذایی ده برابر شده است. دو روز پیش در باره‌ی این موضوع مقاله‌ای می‌خواندم. بسیار ترسناک است. قیمت غذای ملت‌ها، فقرا، ده برابر بالا رفته است. سویا، ذرت، جو و گندم. این‌ها غذای فقرا می‌باشد. غذای ملت‌ها تبدیل به سوخت هواپیماهای برزیل، آمریکا، کانادا، و چندین کشور شده است. حتی از نیشکر استفاده می‌کنند، شکر سوخت هواپیما شده است. زیرا مهربانی وجود ندارد. آنان به حقوق حیوانات اهمیت می‌دهند در حالی که انسان نزد خداوند عزوجل محترم است.
چند سال پیش در استرالیا بیست میلیون راس گوسفند نابود شدند و زیر زمین دفن گردیدند تا قیمت گوشت بالا نگه داشته شود. ملت‌هایی از گرسنگی می‌میرند. در آفریقا قحطی است.
به خدا ای برادران، انسان گاهی خجالت می‌کشد خودش را انسان بنامد. انسان‌های وحشی رحم ندارند، حیا ندارند، خجالت نمی‌کشند، پایبند اصول، ارزش، اخلاق، ملیت، قومیت و انسانیت نیستند. فقط وحشی گری دارند. در مقابل گوش و چشم شما چون گله‌ی گوسفند کشته می‌شوند و نه قاتل می‌داند چرا می‌کشد و نه مقتول می‌داند چرا کشته می‌شود. روزانه صد کشته در عراق وجود دارد، دلیل چیست؟ دلیلی ندارد، در تاریخ بشریت قاتل کشته می‌شود. اما او در راه می‌رود ناگهان انفجاری انجام می‌شود و انسان می‌میرد. روزی که دل انسان مومن از آنچه می‌بیند آب می‌شود و نمی‌تواند کاری بکند.

فرزند با ادب، پدر و مادر با ادبی دارد:

برادران گرامی، با این مقدمه می‌خواهم بیان کنم که اسلام عقیده است. اگر عقیده درست باشد عمل درست است. مهم‌ترین مسأله در اسلام عقیده است. اسلام عبادات، ستون دین و معاملات است. آداب در این هرم بسیار گسترده است. موضوعی بسیار گسترده است. آداب دید و بازدید، آداب عیادت بیمار، آداب نشستن، آداب خواب و آداب غذا خوردن.
imageیک بار شخصی به من گفت: شخصی گروهی از مردم را برای مهمانی دعوت کرد و غذایی برایشان درست کرد که در شام با گوشت و گوجه درست می‌شود و «کباب هندی» نام دارد. شخصی با پسرش بود. پسرش فقط گوشت می‌خورد. به تنهایی نیمی از بشقاب را خورد و پدرش متوجه نشد. این‌گونه به پسرتان می‌آموزید؟ برایم سوگند خورد و گفت: می‌خواستم بترکم، غذایی برای بقیه نمانده بود. سیخ اولی، دومی، سومی و چهارمی را خورد. تنها نان خالی ماند و کبابی در کار نبود. ادب کجا رفت؟ به خدا سوگند گاهی به کودکی تکه‌ای شیرینی می‌دهید، قبول نمی‌کند. حیا دارد. پشت این پسر خانواده‌ای وجود دارد که ادب را به او آموخته‌اند، قبول نمی‌کند.

(( سَمّ اللَّه، وكلْ بيمينك، وكلْ مما يلَيك ))
((بسم الله بگو، با دست راست خود بخور و از جلو خودت بخور))

[بخاری ومسلم وأبو داود وترمذی ومالک از عمر بن أبي سلمه ]

من داستان‌هایی از بی‌ادبی کودکان دارم که هنگام خوردن روی داده است. توجهی نمی‌کند. می‌خواهد هر طور راحت است بخورد. شاید وضع مادی خانواده‌اش خوب است، اما اکنون مهمانی است. تعدادی اندک و غذایی اندک وجود دارد. نمی‌فهمد. من امیدوارم اگر پدری فرزندش را به مجلسی می‌برد بداند کجا بنشیند؟
یک باری جایی بودیم؛ اتاق مهمانان با پارچه‌های سفید بسیار براق تزیین شده بود. پسر یکی از مهمانان در راه بر روی گل و لای رفته بود. با کفش خود روی مبل رفت. پدر بی‌خیال بود. ادب کجا رفته است؟ پسر با ادب از سوی پدر و مادر با ادبی حمایت می‌شود. تربیت فرزندان واقعاً شهامت می‌خواهد.

آداب بخش بزرگی از اسلام است و کودک با ادب با سخنانش معرفی می‌شود:

برادران، در این درس در اصل به آداب غذا خوردن می‌پردازیم اما ناگزیر باید سخنان دقیق و زمینه‌ای برای موضوع آداب و ارتباط آن به آموزش و صبغه و هوش بیان شود. آداب غرب اکنون آداب هوش است. اما وقتی منافع زیر سئوال برود غرب تبدیل به یک وحشی می‌شود و ما این را قبول نداریم. اما آداب صبغه که والاترین آداب است. آداب آموزش را نیز ناگزیر از آنیم. یعنی پسر جلوتر از پدر می‌رود. بعد از پدر راه برو. پیش از پدر ننشین. نام پدر را صدا نزن.
یک بار وارد خانه‌ای شدیم و کودکی ده ساله را دیدیم که دراز کشیده و پاهایش را روی هم انداخته و دارد سریال می‌بیند. پدر به همراه مهمانان وارد شد، اما او تکان نخورد.
روایت شده که سیدنا ابوحنیفه نعمان رحمه الله علیه دردی در ناحیه‌ی پا داشت و پایش را دراز کرد. معذور است و هرگز اشکالی ندارد. اما هرگز از پیامبر روایت نشده که پایش را دراز کرده باشد. اما ابوحنیفه معذور بود. انسانی قد بلند و چهارشانه و عمامه داری وارد شد. ابوحنیفه حیا نمود و به نشانه‌ی احترام او پایش را جمع نمود. درس درباره‌ی نماز صبح بود. درسی طولانی بود. وقتی درس پایان یافت از این عالم بزرگوار پرسیدند اگر خورشید قبل از فجر طلوع کند چگونه نماز صبح را بخوانیم؟ به او گفت: اگر چنین است ابوحنیفه پایش را دراز کند.
گاهی پرسشی نابجا می‌شود. پرسشی سخت، ناپسند، پرسشی که از روی نادانی بسیار است و گاهی مناسب آن جلسه نیست.
یک بار برادری برایم تعریف می‌کرد: در مسجد جامعی یک شخص کنار دیوار راحت نشسته بود. اشکالی ندارد. بعد از آن دراز کشید. در کلاس درس. پس از آن هم خوابید.
مساجد آدابی دارد. خانه، نشستن، لباس آداب خاص خود را دارد. در برخی از ملت‌ها خداوند بر آنان رحم کند، جوانی با لباس‌های زیرین خود در مقابل خواهران خود نمایان می‌شود. دختر نیز با لباس خواب بسیار نازک در مقابل برادرش ظاهر می‌شود. خیر، این هرگز جایز نیست.
بنابراین آداب بخش بزرگی از اسلام است. کودک مؤدب از سخنانش، از ادبش، از اجازه گرفتنش نمایان است. فوری وارد نمی‌شود. بدون اجازه چیزی را بر نمی‌دارد.
از خداوند سبحان می‌خواهم که در درس آینده درباره‌ی آداب غذا خوردن سخن بگوییم، زیرا غذا روزانه وجود دارد و در هر روز سه وعده می‌خوریم. بنابراین باید توجه نمود، از جلو خود خورد، با دست راست خورد، باید بسم الله کرد و شکر خدا را نمود. معنای بسم الله این است که برای برادرش نیز غذایی بگذارد. این‌که کمترین مقدار میوه را بخورد. گاهی میان کودکان بر سر برداشتن میوه‌ی بزرگ‌تر دعوا می‌شود، خیر، برعکس دعوا را در ایثار کنیم. موضوعات زیبایی است که ان شاء الله در درس آینده از آن سخن خواهیم گفت.

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر