حالت سیاه
07-10-2024
Logo
تفسير مطول – سوره اعراف 007 - درس(04-60): تفسير دو آیه 8-9 ، ميزان حق علم وعمل
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سیدنا محمد راستین وعده ی امانت دار. پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمت خود ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت قرار ده، بار خدایا ما را از تاریکی نادانی و توهم به نور معرفت ودانش، و از شهوات به سوی بهشت بیرون ببر.
برادران گرامی با درس چهارم از دروس سوره اعراف آیه ی هشتم و این فرموده ی الهی در خدمت شما هستیم:

﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (8)﴾
(و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند)

ایمان به خدا و روز آخرت دو رکن جدا نشدنی اند:

ایمان به خدا و روز آخرت تنها رکن هایی هستند که در قرآن قابل جداشدن نیستند. پس اصلی ترین ایمان، ایمان به خدا است ولی تا زمانی که ایمان نداشته باشی که خدا می داند و محاسبه خواهد کرد و مجازات خواهد کرد بر امر او پایبند نخواهی شد.
و در قرآن آیه ای است که یک اصل در استقامت است:

﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا﴾
(خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آنها هفت زمين آفريد فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مى ‏آيد تا بدانيد)

(طلاق: 12 )

لام در اینجا لام تعلیل است.

﴿ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً (12)﴾
(كه خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است)

(طلاق )

هرگاه دانستی که علم خدا تو را در برمی گیرد و قدرت او به تو قدرت می دهد. و او می داند و محاسبه و مجازات خواهد کرد، و در روز آخرت به حساب ها رسیدگی خواهد کرد و از قوی، حق ضعیف و از ثروتمند، حق فقیر و از ظالم، حق مظلوم را می گیرد. اگر به این روز ایمان داشته باشی مانند کوه غم و اندوه از قلب تو بیرون می رود.

﴿ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (92)عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ (93)﴾
(پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد *از آنچه انجام مى‏ دادند)

(حجر )

﴿ لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ (196)مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ(197)﴾
(مبادا رفت و آمد [و جنب و جوش] كافران در شهرها تو را دستخوش فريب كند*[اين] كالاى ناچيز [و برخوردارى اندكى] است‏ سپس جايگاهشان دوزخ است و چه بد قرارگاهى است)

(آل عمران )

﴿ وَقَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَعِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَإِنْ كَانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ (46)فَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ (47)﴾
(و به يقين آنان نيرنگ خود را به كار بردند و [جزاى] مكرشان با خداست هر چند از مكرشان كوهها از جاى كنده مى ‏شد *پس مپندار كه خدا وعده خود را به پيامبرانش خلاف مى ‏كند كه خدا شكست‏ ناپذير انتقام‏گيرنده است)

(إبراهيم )


﴿ وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ (42)﴾
(و خدا را از آنچه ستمكاران مى كنند غافل مپندار جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تاخير مى‏ اندازد كه چشمها در آن خيره مى ‏شود)

(إبراهيم )

(و در آن روز سنجش [اعمال] درست است:

1 – میزان شرعی :

در روی زمین ترازوهایی است، هزاران ترازو وجود دارد، ولی در نزد خداوند ترازوی قهرمانی، هوشیاری، توفیق، زیبایی، رستگاری است و مهم این است که ترازوی تو بر اساس ترازوی الله باشد، و این بی عقلی و نادانی و کوتاه فکری است که گمان کنی که ترازوی تو با ترازوی الله متفاوت است.
مثلا: هنگامی که باور داشته باشید همه چیز مال و سرمایه ی شما است و شما تنها با مال به همه چیز می رسید، و مال در هر زمانی ارزشش ثابت و پایدار است، و کسی که مال دارد همه چیز دارد و دنیایش بهشت است و کسی که مالی ندارد طعمی از زندگی نچشیده و دنیای او جهنم است، پس باید باور کنید که این انسان نادان ترین مخلوق است، زیرا او به میزانی که خدا آن را تایید نکرده، اعتماد کرده است.

2 – ميزان علم و عمل :

خداوند تعالی دو میزان علم و عمل دارد، بنابراین فرمود:

﴿ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾
(آيا كسانى كه مى‏ دانند و كسانى كه نمى‏ دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند)

(زمر: 9 )

وفرمود:

﴿ يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ﴾
(خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند)

(مجادله : 11 )

این علم است و میزان عمل:

﴿ وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا﴾
(و براى هر يک [از اين دو گروه] از آنچه انجام داده‏ اند [در جزا] مراتبى خواهد بود)

(انعام: 132 )

ارزش تو در نزد خداوند به میزان عمل صالح تو است، اما در ترازوی زمینی، فرد قدرتمند، بزرگتر و گرامی تر است و مردم به او متمایل می شوند، از ضعیف روی بر می گردانند، و ثروتمند بزرگ و گرامی است و مردم به او متمایل می شوند و از فقیر روی برمی گردانند، و انسان زیبا و خوش قیافه بزرگ و گرامی است و مردم به سمت او می روند و از فرد زشت و بد قیافه دوری می کنند.
احنف بن قیس کوتاه قد بود، رنگ پوستش گندمگون بود، پای او خمیده شده بود و با پشت پا راه می رفت، چانه او کج بود، چشم هایش فرورفتگی داشت، گونه های بزرگ و برآمده ای داشت، هیچ چیز زشتی نبود که او سهمی از آن نبرده باشد ولی با همان حال سردار قومش بود، هنگامی که خشمگین و ناراحت می شد صدهزار شمشیر به خاطر او خشمگین می شدند، و از علت خشم او چیزی نمی پرسیدند و اگر می دید که آب، جوانمردی اش را زیر سئوال می برد، از آن نمی نوشید.

3 –تناسب با ترازوی شریعت مایه ی سعادت است:

هرگاه میزان شما با میزان آفریننده آسمان ها و زمین مطابقت داشته باشد شما خوشبخت ترین شخص، فرد موفق، باهوش، عاقل، رستگار، پیروز هستید، اما هرگاه به میزانی که از نظر خدا افتاده تکیه کنی اموال و فرزندانشان تو را به شگفت نياورد

﴿ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً (44)﴾
(آنان جز مانند ستوران نيستند بلكه گمراه‏ ترند)

(فرقان )

﴿مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَاراً﴾
(مثل كسانى كه [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مكلف گرديدند] آنگاه آن را به كار نبستند همچون مثل خرى است كه كتابهايى را برپشت مى ‏كشد)

(جمعه : 5 )

﴿ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ﴾
(گويى آنان شمعك‏هايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند])

(منافقون: 4 )

4 – ارزیابی افراد با میزان شرعی :

مهم این است که میزان شما خودتان و کسانی که در اطراف شما هستند مطابق با میزان الله ارزیابی کند، اما هنگامی که میزان شما زمینی و شرکی و دنیایی باشد ، عذابی بزرگ است.
بنابراین مهم این است که مطابق با میزان الله به پیروزی برسی.
چه کسی با میزان اهل زمین ثروتمند است؟ کسی که در نزد او اموال از بین رفتنی باشد، چه کسی با میزان الهی ثروتمند است؟ کسی که عمل صالح داشته باشد.

﴿ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ (24)﴾
(پروردگارا من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم)

(قصص )

زمانی سیدنا موسی به دو دختر جوان آب داد گفت:

﴿ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴾
(پروردگارا من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم)

من به عمل صالح نیازمندم، سیدنا علی گفت: « توانگرى و بینوایی پس از عرضه به خدا مشخص می شود »
بنابراین: فقط دو میزان علم و عمل برای خداوند متعال معتبر است:
علم:

﴿ يَرْفَعْ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ ﴾
(خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند)

و عمل :

﴿ وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا ﴾
(و براى هر يك [از اين دو گروه] از آنچه انجام داده‏ اند [در جزا] مراتبى خواهد بود)

و شما هم در زندگی دنیایی خود برای ارزیابی خودتان به این دو میزان تکیه کنید، هنگامی که مومن هستید بر شما واجب است که از معنویات بسیارعالی استفاده کنید و به مال توجه نکنید، اگر نزد تو معدن طلا با خاک برابر نباشد مومن نیستید.

(( والله يا عم ، لو وضعوا الشمس في يميني ، والقمر في شمالي ، على أن أترك هذا الأمر ما تركته ، حتى يظهره الله أو أهلك دونه ))
((ای عمو! به خدا سوگند اگر آنان خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند که از دعوت آسمانی خود ست بردارم هرگز نخواهم پذیرفت تا اینکه یا خداوند دین مرا پیروز کند و یا اینکه جانم را در راه آن از دست بدهم .»))

[ سیرت نبوی ]

میزان الهی را در روز قیامت جستجو کنید، مقام شما به اندازه ی پایبندی تان و به اندازه ی خدمتتان برای خلق نزد خدا بالا می رود، اما مقام شما در نزد مردم به اندازه وفاداری شما به قدرتمندان و تعریف و تمجید کردن از آن ها، و در مقابل آنها به زمین افتادن بالا می رود بنابراین مومن با ایمانش سربلند است و به اهل دنیا توجه نمی کند.

﴿ كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (25)وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ كَرِيمٍ (26)﴾
([وه] چه باغها و چشمه ‏سارانى [كه آنها بعد از خود] بر جاى نهادند * و كشتزارها و جايگاه ‏هاى نيكو)

(دخان )

﴿ كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ (59)﴾
([اراده ما] چنين بود و آن [نعمتها] را به فرزندان اسرائيل ميراث داديم)

(شعراء )

﴿ فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا كَانُوا مُنْظَرِينَ (29)﴾
(و آسمان و زمين بر آنان زارى نكردند و مهلت نيافتند)

(دخان )

این نکته خیلی مهم است که در ارزیابی نفستتان و خواستگاران دخترتان به میزان الهی تکیه کنید.

(( إذا أتاكم من ترضون خلقه ودينه فزوجوه ))
((هرگاه كسى كه از اخلاق و ديندارى ‌اش راضى هستيد نزدتان آمد، به او (دختر) دهيد؛))

[ترمذی وابن ماجه حاكم ، از ابوهريره]

و در مورد ارزیابی شریکانتان که بسیار با تجربه اند ولی دینشان ضعیف است، این شخص شما را وارد مال حرام می کند و شما در هر چیزی نیاز ضروری به میزانی بسیار دقیق دارید.

5 ـ ميزان الله عین عدالت است:

این میزان در روز قیامت عین حقیقت است و باید روشن تر بیان کنم:
تفاوت میان میزان عادل و میزان عدل بسیار زیاد است، به عنوان مثال:

﴿ إنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ﴾
(حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند)

(توبه : 28 )

نگفته است: نجسون، زیرا ظرف هرگاه نجس شود پاک می شود ولی نجس او عین نجاست است و هرگز پاک نمی شود. فرق بین صفت و مصدر زیاد است.
و بهترين مثال از آن خداست: میزان الهی عادل نیست ولی عین عدل است، بنابراین بعضی از علماء گفته اند: "نیکو آن چیزی است که شریعت آن را نیکو بداند و ناپسند چیزی است که شریعت آن را قبیح و ناپسند بداند" شرع میزان هر چیزی است، هر چند نافرمانی هایی اعم از فلسفه ، تمایلات، زیبایی های ظاهری، دیدگاه ها، انجام عمل، طرح شود. مثلا اختلاط فرهنگ است. اختلاط احساسات را زیبا می کند. اما خوب چیزی است که شریعت آن را نیکو بداند و ناپسند چیزی است که شریعت آن را قبیح و ناپسند بداند.

﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ﴾
((و در آن روز سنجش [اعمال] درست است)

معنا چیست؟

معنى : (پس كسانى كه كفه ميزان [اعمال] آنان سنگين باشد)

﴿ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ﴾
(پس كسانى كه كفه ميزان [اعمال] آنان سنگين باشد)

در حقیقت عمل دارای وزن می باشد.

1 – مثال تقریب به ذهن برای معنی آیه:

مثالی برای تقریب به ذهن: هنگامی که یک (سیرک) را در یک پارک ایجاد کردید و در آمد فراوان کسب نمودید. اگر در یک دولت اسلامی مستضعف باشی و بتوانی بمب هسته ای را اختراع کنی این دولت قوی، قدرتمند، از هر طرف ترسناک می شود آیا این کسی که سیرک ایجاد کرده مانند کسی که بمب هسته ای اختراع کرده جایگاه مسلمانان را بالا می برد. مثلا: کدام یک از این دو کار در وزن سنگین تر است؟ کار دوم، در این شرایط سخت من سخن می گویم، شما دانشگاه می سازید. تا رهبرانی برای امت پرورش دهید یا ابزار لهو و لعب شبانه ایجاد کنید؟ بین این دو تا تفاوت بسیار زیاد است.

2 –هر عملی نزد خداوند ارزشی دارد:

هر عملی نزد خداوند وزنی دارد. طعام دادن به انسانی عمل نیک است، اما او را به طرف خدا هدایت کنی بزرگترین کار است، بنابراین هر کاری وزنی دارد، نیکی به دوست عمل خوبی است، ولی نیکی به پدر و مادر کار نیکوتری است، این که از فرزندان دوستانت مواظبت کنی خوش اخلاق هستی اما اگر فرزندانی که جز شما کسی ندارند را پرورش بدهید بزرگترین کار است، هر کاری که ما می کنیم در نزد خدا وزنی دارد، کارها با نیت سنجیده می شود، گاهی انسان با کارش می خواهد خودپسندی دیگران را از بین ببرد.

(( من طلب العلم ليجاري به العلماء ، أو ليماري به السفهاء ، أو يصرف به وجوه الناس إليه ، أدخله الله النار ))
((هر كس علم جويد تا بوسيله آن با عالمان هم چشمی كند، يا با نادانان مجادله كند، يا توجه عامه را بسوي خود جلب كند، خدا او را به جهنم برد))

[ ترمذی از كعب من مالک ]

هر عملی وزنی دارد، اول با نیت آن، دوم با مقدار آن، سوم با کیفیت آن، چهارم مقدار پایداری اش، پنجم کمیت آن، هر کاری وزنی دارد، انسانی که یک وعده غذا می دهد و انسانی که برای او کاری را آماده می کند که از آن کار تمام زندگی اش را می چرخاند، انسانی که چشمش را از حرام می پوشاند ولی انسانی هست که همسرش را به سمت خدا می کشاند و او یک مومن بزرگ می شود

3 – نیت و مشکلات و سختی ها، ارزش کار را تعیین می کند:

هر کار کوچکی که به آن عمل شود دارای وزن است، مغازه تان را باز کردید و قصد کردید با درست کردن ماشین اگر سود کردید در روز جمعه به گردش بروید و فرزندانتان با لباس جدیدشان خودنمایی کنند، یا در خانه ای که منظره ی زیبا، مساحت زیاد و دارای تزیینات شگفت آوری دارد سکونت کنید. و گاهی مغازه تان را باز می کنید که مسلمانان را به خدمت بگیرید، و اینکه کالای خوبی با قیمت تعادلی به آن ها بدهید، تفاوت زیادی دارد، هر کاری وزنی دارد وزن هر کار بسته به نیت می باشد، وزن به اندازه مشکلاتی است که مانع آن است، وزنی به اندازه ی میزان فداکاری برای آن، وزنی به اندازه ی دردسرهایی که به خاطر آن برداشت کردید، وزن به اندازه مخالفانی که برای آن بوده است، هر عملی وزنی دارد.
بنابراین:

﴿ وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ﴾
(و ترازوهاى داد را در روز رستاخيز مى ‏نهيم)

(انبياء: 47 )

ترازو به دو کفه است نه به یک کفه:

این نکته زیبا است: هر انسانی ترازویی دارد و هر عملی میزانی دارد، معالجه ی بیمار کار پزشکی است، میزانی دارد، میان این که او را معالجه کند و توجه زیادی به او داشته باشد، و هر دو ساعت از سلامتی اش بپرسد. هنگامی که او فرد بسیار ثروتمندی هست و شما انتظار یک درآمد بسیار زیادی از او دارید و در یک کاغذ از کارتان و عمل جراحی تان از شما تشکر می کند، و بین این که شما به انسان بسیار فقیری که در بیمارستان عمومی است و کسی از او خبر نمی گیرد شما به او توجه می کنید گویا در بهترین بیمارستان است، این ارزش دارد و این هم وزن دارد، هر عملی برای او وزنی است و هر انسانی برای او وزنی است.

مثالی الهی برای وزن مردم:

کسی که از پنجاه سال گذشته است مانند نوجوانان نیست:

(( أبغض العصاة وبغضي للشيخ العاصي أشد ))
((؛ با عصیان‌گران دشمنم و دشمنی‌ام با پیر عصیان‌گر شدیدتر است))

[ ورد في الأثر ]

جوان هرگاه اشتباه کند اشتباه کرده است، اما جوان بی پناه است. اطراف او زنان نیمه عریان وجود دارند، چشمش خطا می کند و صحنه ی ناپسند را مشاهده می کند، توبه می کند و بر می گردد این یک چیز است، و کسی که پنجاه ساله است و دارای زن و فرزند است، پنج تا دوست دختر متأهل دارد، او نوجوان است؟! به منشی تجاوز می کند، این مشکل بسیار بزرگی است، این دارای وزن است، این دارای وزن است، هر عملی وزنی دارد، و هر انسانی وزنی دارد، در روایات منقول آمده:

(( أحب الطائعين وحبي للشاب الطائع أشد ))
((فرمانبران را دوست دارم و محبت من نسبت به جوان مطیع بیشتر است))

[ روایت منقول ]

اول زندگی اش، که کوهی از هیجان است، شهوت های سرکش، آرزوها، جاه طلبی هایی دارد و او از حرام های الله چشم پوشی می کند، همانا خداوند با او بر فرشتگانش فخر می فروشد، می گوید: نگاه کنید بنده ی من به خاطر من شهوتش را رها کرده است.

(( وأحب المتواضعين ، وحبي للغني المتواضع أشد ))
((فروتنان را دوست دارم و محبتم نسبت به ثروتمند فروتن بیشتر است،))

[ روایت مأثوره ]

فرد ثروتمند با کارگرانش نشسته و به آن ها غذا می خورد از سلامتی آن ها و فرزندان شان، و مشکلاتشان می پرسد. با آن ها انس می گیرد و باعث خوشحالی شان می شود و و آن ها را دلداری می دهد، این فرد ثروتمندی که با امکاناتش برج های بسیار بزرگ جا به جا می کند و منشی و دبیرخانه دارد، امکان دارد، و کسی به درجه ی او نمی رسد، تماس های تلفنی تلفن ها محرمانه نیست زیرا او یا شماره خاصی دارد، که شماره ی آن را نمی دانید، مدیر کارخانه ای که با کارگرانش نشسته و با آن ها انس می گیرد و به آن ها مهربانی می کند، و مشکلاتشان را حل می کند خوب است.

(( وأحب المتواضعين ، وحبي للغني المتواضع أشد ، وأحب الكرماء ، وحبي للفقير الكريم أشد))
((فروتنان را دوست دارم و محبتم نسبت به ثروتمند فروتن بیشتر است، بزرگواران بخشنده را دوست دارم و محبتم نسبت به فقیر بزرگوار بیشتر است))

او پرتقالی دارد و به شما تقدیم می کند .

(( أحب الكرماء ، وحبي للفقير الكريم أشد ))
((بزرگواران بخشنده را دوست دارم و محبتم نسبت به فقیر بزرگوار بیشتر است))

اکنون:

(( وأبغض ثلاثاً وبغضي لثلاث أشد ، أبغض العصاة وبغضي للشيخ العاصي أشد ))
((با سه نفر دشمنم و دشمنی‌ام با سه کس شدیدتر است؛ با عصیان‌گران دشمنم و دشمنی‌ام با پیر عصیان‌گر شدیدتر است))

من بی سند صحبت نمی کنم به خدا سوگند 60،65، 70، 58، از زنان مومن و پاک به نزدم می آیند و از همسرانشان شکایت می کنند، نوجوان هستند، این مشکل بسیار بزرگی است.

(( أبغض العصاة ، وبغضي للشيخ العاصي أشد ، أبغض المتكبرين وبغضي للفقير المتكبر أشد))
((با عصیان‌گران دشمنم و دشمنی‌ام با پیر عصیان‌گر شدیدتر است و با متکبران دشمنم و دشمنی‌ام نسبت به فقیر متکبر شدیدتر است »))

بر چه چیزی؟

(( وأبغض البخلاء ، وبغضي للغني البخيل أشد ))
((با بخیلان دشمنم و دشمنی ام با ثروتمند بخیل شدیدتر است))

هر انسانی میزانی دارد، هر عملی دارای میزان است.

باور کنید: معیارهای دولت ده مرتبه دارد و هر مرتبه سه درجه دارد، میلیون ها کارمند در سی درجه، خداوند متعال می فرماید:

﴿ وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا ﴾
(و براى هر يك [از اين دو گروه] از آنچه انجام داده‏ اند [در جزا] مراتبى خواهد بود)

هنگامی که شش شش میلیارد انسان برای خدا باشد شش میلیارد پرونده وجود دارد، هر کسی بر اساس حال و جوانی و سن و مقدار دارایی اش رتبه ای دارد
خطیب برای صدقه برای صندوق سلامتی فراخواند، یکی از آن ها هزار تا داد با اینکه صد میلیون داشت، و دیگری پنجاه لیره داد در حالی که صد لیره داشت، جوان کوچک، چه بسا یک درهم از هزار درهم سبقت می گیرد یک درهم که با اخلاص انفاق کنی از صد هزار درهم که با ریاء باشد بهتر است، یک درهم که در زندگی ات انفاق کنی بهتر از این است که بعد از مرگت خرج شود، یک با دیگر: هر عملی وزنی دارد برای او میزانی است، و هر انسانی میزانی دارد، و ترازوها در نزد خدا کاملا حق است.

﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ﴾
(((و در آن روز سنجش [اعمال] درست است))

نمی گوییم: وزن عادل است، وزن در آن عین عدل است، نمی گوییم: وزن حق دار است، وزن در آن روز عین حق، میزان اصل است.
گاهی در شهری سنگ ترازویی است، این بر حسب میلی گرم حساب شده، پس هر سنجه ای نزد فروشنده تقلبی باشد بر همان اولی سنجیده می شود. یا مترها، در شهر متری وجود دارد که براساس ده میلی متر است. این متر است. پس هنگامی که به متر ناقص دو سانتی شک کردیم از متر اصلی استفاده می کنیم، و متر اصلی میزان و مقیاس است، تمام مقیاس های دولت میزان و مقیاس و طول وچارچوب و پیمانه ی ثابتی دارند، این پیمانه و چهارچوب و وزن ها و طول ها در ارزیابی هر میزان دیگری مرجع هستند.

﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾
(و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند)

پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند:

هرگاه یکی از آنان خانه اش را زیبا می کند، این کار حرام نیست، ولی وزن کارش در روز قیامت خیلی کم است، انسان به خاطر حق زندگی اش را قربانی می کند، این شهید است، این شخص به خاطر این کارش برای او وزن بسیار زیادی است.
بنابراین هر کاری وزنی دارد.

﴿ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ﴾
(پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد)

ولی انسانی که میزانش را خانه اش قرار داده است وخانه اش بسیار خوب است، و ماشینش، مسافرت هایش، گردش هایش عالی است. در روز آخرت وزنی ندارد، در آخرت وزنی ندارد، اما وزنه های آخرت: پروردگارا به بندگانت خدمت کردم، آن ها را از آن چه که گول می خوردند نجات دادم، اموالشان را به ناحق نگرفتم، در دلشان ترس ایجاد نکردم، من نسبت آن ها نیکوکار بودم، تو را به آن ها شناساندم، و آن ها را به سوی تو دعوت کردم، آن ها را به سمت کتاب تو آوردم، سنت نبی تو را برای آن ها محبوب کردم، به فقیران غذا دادم، برهنه رو پوشاندم، به سوی تو راهنمایی کردم، به بندگانت خدمت کردم، شبانه با تو مناجات می کردم، نمازهای پنجگانه را در وقتشان می خواندم، به تو روی آورم،با مخلوقات فروتنی کردم، در خدمت خلق تو بودم، این اعمال وزن بسیار زیادی دارند.
امیدوارم توانسته باشم شما را به تفکر وادارم، اعمال وزنی دارند، این اعمال اگر اعمال شایسته ای باشد در روز قیامت در میزان انسان گذاشته می شود:

﴿ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ ﴾
(پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد)

طبیعتا وزن سنگینی وجود دارد، و در مورد خون طبعا سنگین است، تفاوت بین این دو بسیار زیاد است.
یک بار در مسجد بودم، و آن جا دو مرد نماز می خواندند، وقتی که نمازشان را تمام کردند من با عجله به سمت یکی از آن ها رفتم، و به او با نهایت احترام سلام کردم، دوستی که به همراه من بود نفهمید که من چه کارکردم، دو انسان که در تابستان لباس سفید می پوشند و سن آن ها بالا بود، پس زمانی که با عجله به سمت آن ها رفتم و با نهایت ادب و احترام به آن ها سلام کردم دوست من نفهمید که آن دو نفر چه کسانی هستند، این شخص اول استاد ادبیات عرب ما بود و داناترین عالم منطقه در نحو بود اما او انسان معمولی به نظر می رسد و بیشتر عمر لباس سفید پوشید، و نماز مغرب را در مسجد جامع می خواند
بنابراین هر انسانی وزنی دارد زیرا عمل او بزرگ است، توفیق عمل او زیاد است پس بنابراین:

﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾
(و در آن روز سنجش [اعمال] درست است پس هر كس ميزانهاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند)

هر روز از خودت بپرس: چه کاری انجام دادم ؟

هر روز از خودت بپرس: چه کاری انجام دادم، چه چیزی برای آخرتم فرستادم؟ اگر خدا در روز قیامت از تو بپرسد به خاطر من چه کاری انجام دادی؟ چه چیزی انجام دادی؟ ،
بدون تعصب، بیشترین اعمال مردم به خاطر دنیایشان است، به خاطر درآمدی است که در زندگی شان از آن بهره ببرند. با مردم به عنوان یکی از آنان زندگی می کند نه توجهی و نه هدایت کردن امتی و نه حل مشکلی و نه شناخت خدا برایش مهم نیست. بنابراین کسی که:

﴿ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾
(ميزانهاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند)

یعنی او پیروز است و پیروزی بسیار لذت بخشی، و هیچ چیز مثل پیروزی خوشبخت نمی کند.

﴿ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴾
(آنان خود رستگارانند)

باید روزانه خودت را محاسبه کنید، یا باید روزانه خودمان را محاسبه کنیم، امروز چه کار کردم؟ آیا صدقه دادم؟ آیا کسی به سوی الله دعوت کردم؟ آیا امر به معروف و نهی از منکر کردم؟ آیا حیوان گرسنه را طعام دادم؟ آیا از فرزندانت مراقبت کردی؟ آیا به پدر و مادرت نیکی کردی؟ آیا به دیدار فقیری رفتی؟ آیا از مریضی عیادت کردی؟ آیا به مسکینی صدقه دادی؟ آیا حق را گسترش دادی؟ آیا باطل را رد کردی؟ چه چیزی انجام دادی؟ .

درجه های ترازو:

میزان درجه هایی دارد. میزانی وجود دارد که برای وزن ماشین ها استفاده می شود که اگر بر آن صد کیلو طلا بگذاری به طور کلی حرکت نمی کند، این ترازو برای چهل تن طراحی شده، سی تن و صد کیلو در آن تغییری ایجاد نمی کند و او را به حرکت در نمی آورد، ولی ترازویی هست که اگر با آن کاغذی وزن کردی و بر روی کاغذ کلمه محمد بنویسی کفه ی ترازو فقط به خاطر وزن جوهر سنگین تر می شود، و ترازویی هست که اگر دستت را روی آن نگه داری، حرکتش ده میلی کفه را تغییر می دهد، زیرا هوا بر روی کفه فشار می آورد، این ترازوها بسیار دقیق هستند، و هرگاه ترقی پیدا می کند ترازوی او حساس می شود.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم خرمایی روی تخت دید فرمود:

((والله يا عائشة ، لولا أني أخاف أنها من تمر الصدقة لأكلتها ))
((به خدا قسم ای عایشه، اگر ترس این نبود که آن خرماهای صدقه باشد البته آن را می خوردم))

[احمد از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش ]

خرمای روی تخت را دوست داشتند، به نظر می رسید که آن بشقاب صدقه است، شاید که از این بشقاب افتاده باشد، فرمود:

((والله يا عائشة ، لولا أني أخاف أنها من تمر الصدقة لأكلتها ))
((به خدا قسم ای عایشه، اگر ترس این نبود که آن از خرماهای صدقه است البته آن را می خوردم))

انسانی ترازوی حساسی دارد، به حدی که اگر از فلانی پذیرایی خوبی نکند خودش را بسیار سرزنش می کند، کسی که ترازویش حساس هست گناهش مثل کوه رو سینه اش سنگینی می کند، و کسی که ترازوی حساسی ندارد گناهانش مانند یک مگس است.
باور کنید برادران من: به خدا قسم با ترازوی دقیق، نادان تر از ستمگران ندیده ام، ملیاردها نفر را می کشند، چگونه می خوابند؟ چطور با الله رو به رو خواهند شد؟ ملت هایی که از گرسنگی می میرند در حالی که آن ها ثروتشان را سرمایه گذاری می کنند، اموال شان را غارت می کنند، نفت و بنزین شان را غارت می کنند، آن ها را شکست می دهند، می میرند، یک لحظه سلاح فسفوری، یک مرتبه بمب پرتاب می کنند و یک بار بمب های خوشه ای، و یک بار اسلحه و آتش سوزی، یک بار بمب لیزری، یک مرتبه بمب آتش زا، و یک بار هواپیما، یک دفعه بمب از کار انداختن ارتباطات، یک مرتبه بمب نابود کردن انسان و باقی می ماند سنگ، در ترازوی دقیق:

﴿ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾
(پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد*از آنچه انجام مى‏ دادند)

به خدا قسم ی قطره خون از انسان تا روز قیامت غرق نمی شود مگرانسان روز قیامت آن را بر عهده خواهد گرفت، چه رسد به کشتن کامل برخی ملت ها.

کشتن شخصی در شهری جرمی نابخشودنی است و کشتن ملتی مسلمان مسأله ای است که جای بررسی دارد
***

ملتی به صورت کامل نابود می شود، و گفته می شود: ناراحتی هایی که آن جا جریان داشته پیگیری می کنیم، ناراحتی های این کار را پیگیری می کنیم، و می گویند: این کار ناپسندی است، ناپسند است فقط، یا انکار می کنند، این سخن خنده آوری است

﴿ فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴾
(پس سوگند به پروردگارت كه از همه آنان خواهيم پرسيد*از آنچه انجام مى‏ دادند)
﴿ وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ ﴾
(و خدا را از آنچه ستمكاران مى كنند غافل مپندار جز اين نيست كه [كيفر] آنان را براى روزى به تاخير مى‏ اندازد كه چشمها در آن خيره مى ‏شود)

روز قیامت بر قاضی عادل می آید، ای قاضی؟ عدالت، ساعتی می‌گذرد که آرزو می‌کرد ای کاش هرگز در یک دانه خرما بین دو نفر قضاوت نمی‌کرد.»

(( يأتي على القاضي العدل يوم القيامة ساعة يتمنى فيها أن لو لم يقضِ بين اثنين في تمرة ))
((روز قیامت بر قاضی عادل ساعتی می‌گذرد که آرزو می‌کرد ای کاش هرگز در یک دانه خرما بین دو نفر قضاوت نمی‌کرد.»))

[ أحد از عائشه ]

حقوق بندگان، قاضی بر حسب پولی که می گیرد حکم می کند، از یکی از مدعی ها آن را می گیرد.

افزایش حساسیت میزان با افزایش ایمان:

ترازوی های حساس و غیر حساسی وجود دارد و هرگاه ایمان شما زیادتر شود ترازوی شما دقیق تر می شود، بر نگاه کردن و در گوشی صحبت کردن محاسبه می شوید، با خوش رویی برخورد کردن با انسان نافرمانی که جایگاه و موقعیت دارد، و تو با نهایت ادب و احترام وتعظیم به او سلام کردی و کسانی که در اطراف تو بودند دیدند که تو نهایت احترام و ادب را داشتی در حالی که او در گناه و نافرمانی غرق است و بر مومن پاک و پرهیزکار، هدایت شده ای فقیر با عجله سلام می کنی. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دستش را از صحابی که به او سلام می کرد نمی کشید بلکه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آخرین کسی بود که دستش را می کشید، و خداوند میزانی به نام عقل به شما داده است، با مردم طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود، و به شما میزان فطرت داده، هنگامی که اشتباه می کنید احساس ناراحتی می کنید، به شما میزان عقل و فطرت داده است، هرگاه انسان دچار اشتباه بزرگی می شود احساس درد و ناراحتی می کند.
بر روی یک تخت در یک هتل آلمانی نوشته بود: اگر تمام شب به خود بپیچی و نخوابی پس در تخت خواب ما عیبی نیست، آن تخت خواب نرم و راحتی است، ولی علت در گناهان تو است.

نماز یک میزان است:

انسان گاهی شب نمی خوابد، مرتکب گناه می شود و در روی زمین در کل مجرمی نیست ولی شب او را خواب نمی برد، و نماز میزان دارد، با عمل صالح می توانی به خدا برسید، ولی عمل ناشایست نمی توانی بعد از آن مورد قبول خدا قرار نمی گیری، مومن حساسیت بسیار زیادی دارد و نماز او میزان است، چرا فلانی را مسخره کردی؟ چرا این زن را به فروشگاه بردی و سخنان و با او سخنان عاشقانه رد وبدل کردی؟ و زیبایی های او چشم های تو را خیره کرد، و ظهر است بفرمایید نماز بخوانید، هنگامی که زیبایی هایش چشمان شما را خیره کرده بود و سخنان عاشقانه با او بیان نمودی و ظهر احساس کردی حجابی میان شما و خدا به وجود آمده است زیرا شما با حالت کامل حضور نداشته اید.

﴿ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا﴾
([موسى] گفت منظورتان [از اين كار] چيست)

(قصص: 23 )

یک کلمه، زنان این جا چکار می کنند؟ خیره ان شاء الله، نه

﴿ مَا خَطْبُكُمَا ﴾
(منظورتان [از اين كار] چيست)

چه چیزی به او گفت؟

﴿ لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ﴾
(گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نمى‏ دهيم تا شبانان [همگى گوسفندانشان را] برگردانند)

(قصص: 23 )

چرا اینجا ایستادید، خوب؟ گفت:

﴿ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ (23)﴾
(و پدر ما پيرى سالخورده است)

(قصص )

مستقیم، با سخنی کوتاه جواب او را داد.

﴿ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32)﴾
(پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد)

(احزاب )

پس بنابراین نماز میزانی دارد و به شما می گویم که او دقیق ترین میزان را دارد، و هرگاه عمل نیکویی انجام می دهید در جلوی خدا روبه روی او ایستاده اید، هنگامی که با اعمال خود در جلوی خدا ارزشی نداشتید هر چه می خواهید انجام بدهید، نماز دارای میزان است.
عقل یک میزان است

﴿ وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ (7)أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ (8)﴾
(و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت *تا مبادا از اندازه درگذريد)

(رحمن )

از ترازوهای دوگانه بپرهیزید!!!

چرا هرگاه پارچه را می خری پارچه را زمان اندازه گیری سست می گیری و موقعی که می خواهی بفروشی پارچه را آن قدر می کشی که می خواهد پاره شود؟ تو ترازوی تقلبی داری. چرا با عروست با یک میزان رفتار می کنی و با دخترت با میزان دیگری؟ گناه دخترت بخشیده می شود ولی اصلا از گناه عروست در نمی گذری؟ چرا با این کارمند که هم سن پسر تو است رفتار می کنی، چرا با این کارمند با یک میزان و با پسرت با میزان دیگری رفتار می کنی؟ او اول، دوم، سوم، چهارم و نجم را بر می دارد، دیگر تحمل ندارد، پس به او می گویی: تو جوانی، سپس پسر تو اولین لباس و دومی را بر می دارد، پس به او می گویی: بابا پشت سرت و جلوی سازنده است. تو ترازوی تقلبی و دوگانه داری .

نمونه های واقعی از ترازوهای دو وزنه:

در حقیقت تنها دولت های دیکتاتوری دو ترازو ندارند بلکه سه چهارم ما دو ترازو داریم. برای هر انسانی با ترازویی وزن می کنید. اگر کالایی داشته باشید بهترین کالای روی زمین است. اگر مشتری به شما بگوید: شما یک کالا دارید ولی شما ندارید می گویید: این چه کالایی است؟ شاید از کالای شما بهتر باشد اما شما دو ترازو دارید. کالا را ندارید اما نسبت به آن بخل می ورزید. اگر می خواهید برایتان نمونه هایی بیاورم درس های ما از نمونه های انسان های صاحب ترازوی تقلبی تمامی ندارد.
داستان زیبایی است، یک زن دخترش را شوهر داد و یک ماشین لباسشویی آخرین مدل آورد. به شکل عجیبی از آن تعریف کرد. از بد روزگار در همان روز پسرش برای همسرش ماشین لباسشویی آورد و از همان مدل بود اما عصبانی شد. او مانند میمون در خانه نشسته است. در یک روز دو ترازو بود.
هرگاه با دو پیمانه کیل می کنید از چشم خدا می افتید زیرا از آسمان بر روی زمین افتادن آسان تر از، از چشم خدا افتادن است با دو پیمانه متفاوت کیل نکنید با مردم طوری رفتار کن که دوست داری با تو رفتار شود.

اشتباه در وزن تکرار نمی شود، اما اشتباه در میزان تصحیح نمی شود:

بار دیگر می گویم اشتباه در وزن تکرار نمی شود، اما اشتباه در میزان تصحیح نمی شود، تلاش کن که در وزن کردن اشتباه نکنی، ترازویی که درست نیست اگر ملیون ها بار از آن استفاده کنی بازم نادرست است. اما هنگامی که گمان کردی که یک کیلو، دو کیلو نشان می دهد پس این اشتباه را تکرار نشود، بنابراین اشتباه در میزان درست نیست، و اشتباه در وزن تکرار نشود.
اکنون :

﴿ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ (9)﴾
(و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده‏ اند چرا كه به آيات ما ستم كرده‏ اند)

(اعراف )

و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبک باشد پس آنانند كه به خود زيان زده‏ اند چرا كه به آيات ما ستم كرده‏ اند

همه ی اعمال او دنیایی هستند، تمام اعمال او برای سلامتی و رفاه و زیاد کردن ثروت و برتری جویی بر مردم است:

﴿ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ ﴾
(و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده‏ اند چرا كه به آيات ما ستم كرده‏ اند)

ضرر و زیان روز قیامت بزرگ ترین ضرر و زیان است:

بزرگترین خسارت این نیست که همه ی مال خود را از دست بدهی یا به خانه و تجارتت زیان برسد و یا وکالتت از دستت برود و یا از مقامی عزل شوی، بزرگ ترین خسارت این است که روز قیامت به خودت ضرر برسانی.

﴿ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ﴾
(بگو زيانكاران در حقيقت كسانى‏ اند كه به خود و كسانشان در روز قيامت زيان رسانده‏ اند)

(زمر: 15 )

این بزرگ ترین خسارت است:

﴿ وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ ﴾
(و هر كس ميزانهاى [عمل] او سبك باشد پس آنانند كه به خود زيان زده‏ اند چرا كه به آيات ما ستم كرده‏ اند)

بنابراین در سوره قارعه:

﴿ َأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ (6)فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ (7)وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ (8)فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ(9)﴾
(اما هر كه سنجيده ‏هايش سنگين برآيد *پس وى در زندگى خوشى خواهد بود *و اما هر كه سنجيده ‏هايش سبك بر آيد *پس جايش هاويه باشد )

(قارعه )

به هاویه در آتش توجه کن.

﴿ وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ (10)نَارٌ حَامِيَةٌ (11)﴾
(و تو چه دانى كه آن چيست *آتشى است‏ سوزنده))

( سورة القارعة )

هر عملی وزنی دارد، با نیت و حجم و مقدار تأثیرش، به طول زمانش، و وسعت آن، پیامدهایی که پیش رویش است، موانعی که او را باز می دارد، هر عملی وزنی دارد، و هر انسانی وزنی دارد.

﴿ وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ﴾
(و در آن روز سنجش [اعمال] درست است)

خدا حق است .

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر